گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نمونه
جلد بیست و سوم
55 ) سوره الرحمن این سوره در مکه نازل شده و داراي 78 آیه است )
اشاره
ص : 89
ص : 90
محتواي سوره الرحمن
این سوره به طور کلی بیانگر نعمتهاي مختلف"معنوي"و"مادي" خداوند است که بر بندگان خود ارزانی داشته،و آنها را غرق
در آن ساخته است،به طوري که می توان نام این سوره را"سوره رحمت"یا"سوره نعمت" گذارد،و به همین دلیل با نام
مبارك"الرحمن"که"رحمت واسعه الهی"را بازگو می کند آغاز شده،و با جلال و اکرام خداوند پایان گرفته است،و 31 بار
انِ "که به وسیله آن از بندگانش اقرار بر نعمتهاي خود می گیرد در آن ذکر شده. 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 جمله" فَبِأَيِّ آ
بنا بر این از یک نظر مجموع سوره یک بخش به هم پیوسته پیرامون نعمتهاي خداوند منان است،و اما از نظر دیگر می توان
محتواي آن را به چند بخش تقسیم کرد:
"بخش اول"که مقدمه و آغاز سوره است از نعمتهاي بزرگ خلقت، تعلیم و تربیت،حساب و میزان،وسائل رفاهی انسان،و
غذاهاي روحی و جسمی او سخن می گوید.
"بخش دوم"توضیحی است بر مساله چگونگی آفرینش انس و جن.
"بخش سوم"بیانگر نشانه ها و آیات خداوند در زمین و آسمان است.
در"بخش چهارم"از نعمتهاي دنیوي فراتر رفته،سخن از نعمتهاي جهان دیگر است که با دقت و ظرافت خاصی ریزه کاریهاي
نعمتهاي بهشتی اعم از باغها، چشمه ها،میوه ها،همسران زیبا و باوفا،و انواع لباسها،توضیح داده شده است.
ص : 91
و بالآخره در"بخش پنجم"این سوره اشاره کوتاهی به سرنوشت مجرمان و قسمتی از مجازاتهاي دردناك آنها آمده است،ولی
از آنجا که اساس سوره بر بیان رحمت الهی است در این قسمت توضیح زیادي داده نشده،به عکس نعمتهاي بهشتی که به
طور مشروح و گسترده آمده است آن چنان که دلهاي مؤمنان را غرق سرور و امید کرده،غبار غم را از دل برمی دارد،و نهال
شوق را در خاطر می نشاند.
انِ "آن هم در مقطعهاي کوتاه آهنگ جالب و زیبایی به سوره داده،و چون با محتواي 􀀀 ما تُکَ ذِّب 􀀀 ءِ رَبِّکُ 􀀀 تکرار آیه" فَبِأَيِّ آلا
زیبایش آمیخته می شود و جاذبه خیره کننده اي پیدا می کند،لذا جاي تعجب نیست که در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام ص
نقل شده است که فرمود:
لکل شیء عروس و عروس القران سوره الرحمن جل ذکره: "براي هر چیزي عروسی است، و عروس قرآن سوره الرحمن
.( است" ( 1
قابل توجه اینکه واژه"عروس"گرچه در زبان فارسی به خصوص زن اطلاق می شود،ولی در فرهنگ عرب به مرد و زن هر دو
.( ما دام که در مراسم عروسی هستند اطلاق می گردد ( 2
و از آنجا که مرد و زن در چنین مراسمی در بهترین و زیباترین حالات و کامل ترین احترامات قرار دارند این واژه به
موجودات بسیار زیبا و گرامی اطلاق می شود.
علت انتخاب نام"الرحمن"براي این سوره و نیز تناسبش ناگفته پیداست.
***
ص : 92
1) "مجمع البیان"آغاز"سوره الرحمن"این حدیث در"در المنثور"جلد 6 صفحه 140 نیز آمده است. -1
2) "لسان العرب"و"مجمع البحرین"و"صحاح اللغه و..." -2
فضیلت تلاوت سوره الرحمن
از آنجا که این سوره حس شکرگزاري را در انسانها به عالیترین وجهی برمی انگیزد،و بیان نعمتهاي مادي و معنوي دنیا و
آخرت شوق طاعت و بندگی را در دل او افزایش می دهد فضیلتهاي فراوانی براي تلاوت آن در روایات آمده است،البته
تلاوتی که در اعماق روح انسان نفوذ کند و مبدأ حرکت گردد نه مجرد لقلقه زبان. از جمله در حدیثی از رسول خدا می
اللّ علیه: "هر کس سوره الرحمن را بخواند خداوند به
􀀀
اللّ ضعفه و ادي شکر ما انعم ه
􀀀
خوانیم: من قرأ سوره الرحمن رحم ه
ناتوانی او(در اداي شکر نعمتها)رحم می کند،و حق شکر نعمتهایی را که به او ارزانی داشته خودش ادا می کند" 1. در حدیث
دیگري در"ثواب الاعمال"از امام صادق ع می خوانیم: "تلاوت سوره الرحمن،و قیام به آن را هرگز رها نکنید،چرا که این
سوره در قلوب منافقان هرگز استقرار نمی یابد،و خداوند آن را در قیامت در صورت انسانی قرار می دهد که زیباترین چهره،و
خشبوترین رائحه را دارد،سپس در جایی قرار می گیرد که از همگان به خداوند متعال نزدیکتر است!خداوند از این سوره می
پرسد:چه کسی در زندگی دنیا به محتواي تو قیام داشت و تلاوت تو را ادامه می داد؟ در پاسخ می گوید:خداوندا!فلان و
فلان در اینحال صورتهاي آنها سپید می شود،خدا به آنها می فرماید:اکنون هر که را می خواهید شفاعت کنید، آنها تا آنجا
که آرزو دارند شفاعت می کنند،و براي هیچکس شفاعت نمی کنند مگر اینکه به آنها گفته می شود وارد بهشت شوید و هر
کجا می خواهید ساکن گردید"! 1. و در حدیث دیگري از آن حضرت آمده است: من قرأ سوره الرحمن فقال عند کل" فَبِأَيِّ
انِ "لا بشیء من آلائک رب اکذب، فان قرأها لیلا ثم مات مات شهیدا،و ان قرأها نهارا فمات مات شهیدا: هر 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 آ
انِ "می رسد بگوید لا بشیء من الائک رب 􀀀 ما تُکَ ذِّب 􀀀 ءِ رَبِّکُ 􀀀 کس سوره الرحمن را بخواند و هنگامی که به آیه" فَبِأَيِّ آلا
اکذب:"خداوندا هیچیک از نعمتهاي تو را انکار نمی کنم"اگر این تلاوت در شب باشد و در همان شب بمیرد شهید خواهد
*** . بود،و اگر در روز باشد و در همان روز بمیرد نیز شهید خواهد بود"! 2
ص : 93
این سوره به طور کلی بیانگر نعمتهاي مختلف"معنوي"و"مادي" خداوند است که بر بندگان خود ارزانی داشته،و آنها را غرق
در آن ساخته است،به طوري که می توان نام این سوره را"سوره رحمت"یا"سوره نعمت" گذارد،و به همین دلیل با نام
مبارك"الرحمن"که"رحمت واسعه الهی"را بازگو می کند آغاز شده،و با جلال و اکرام خداوند پایان گرفته است،و 31 بار
انِ "که به وسیله آن از بندگانش اقرار بر نعمتهاي خود می گیرد در آن ذکر شده. 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 جمله" فَبِأَيِّ آ
بنا بر این از یک نظر مجموع سوره یک بخش به هم پیوسته پیرامون نعمتهاي خداوند منان است،و اما از نظر دیگر می توان
محتواي آن را به چند بخش تقسیم کرد:
"بخش اول"که مقدمه و آغاز سوره است از نعمتهاي بزرگ خلقت، تعلیم و تربیت،حساب و میزان،وسائل رفاهی انسان،و
غذاهاي روحی و جسمی او سخن می گوید.
"بخش دوم"توضیحی است بر مساله چگونگی آفرینش انس و جن.
"بخش سوم"بیانگر نشانه ها و آیات خداوند در زمین و آسمان است.
در"بخش چهارم"از نعمتهاي دنیوي فراتر رفته،سخن از نعمتهاي جهان دیگر است که با دقت و ظرافت خاصی ریزه کاریهاي
نعمتهاي بهشتی اعم از باغها، چشمه ها،میوه ها،همسران زیبا و باوفا،و انواع لباسها،توضیح داده شده است.
ص :
[ [سوره الرحمن ( 55 ): آیات 1 تا 6
اشاره
انٍ ( 5) وَ اَلنَّجْمُ وَ 􀀀 انَ ( 4) اَلشَّمْسُ وَ اَلْقَمَرُ بِحُسْب 􀀀 سانَ ( 3) عَلَّمَهُ اَلْبَی 􀀀 منُ ( 1) عَلَّمَ اَلْقُرْآنَ ( 2) خَلَقَ اَلْإِنْ 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . اَلرَّحْ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
( دانِ ( 6 􀀀 اَلشَّجَرُ یَسْجُ
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر 1-خداوند رحمن.
-2 قرآن را تعلیم فرمود.
-3 انسان را آفرید.
-4 و به او بیان را تعلیم کرد.
-5 خورشید و ماه بر طبق حساب منظمی می گردند.
-6 و گیاه و درخت براي او سجده می کنند.
ص : 95
تفسیر:
سرآغاز نعمتهاي الهی
از آنجا که این سوره-همان گونه که گفتیم-بیانگر انواع نعمتها و مواهب بزرگ الهی است با نام مقدس"رحمن"که رمزي از
رحمت واسعه او است آغاز می شود،چرا که اگر صفت"رحمانیت"او نبود اینچنین خوان نعمت را براي دوست و دشمن نمی
گستراند.
.( منُ ) ( 1 􀀀 لذا می فرماید"خداوند رحمن"( اَلرَّحْ
*** "قرآن را تعلیم فرمود"( عَلَّمَ الْقُرْآنَ ).
و به این ترتیب نخستین و مهمترین نعمت را همان"تعلیم قرآن"بیان می کند،چه تعبیر جالب و پرمحتوایی؟چرا که اگر درست
بیندیشیم این قرآن مجید سرچشمه همه مواهب،و وسیله وصول به هر نعمت،و بهره گیري از تمام نعمتهاي معنوي و مادي
است،و جالب اینکه بیان نعمت"تعلیم قرآن"را حتی قبل از مساله"خلقت انسان"و"تعلیم بیان"ذکر کرده،در حالی که از نظر
ترتیب طبیعی باید نخست اشاره به مساله آفرینش انسان،و بعد نعمت تعلیم بیان، و سپس نعمت تعلیم قرآن شود،اما عظمت
قرآن ایجاب کرده که بر خلاف این ترتیب طبیعی نخست از آن سخن گوید.
این آیه در ضمن پاسخی است به مشرکان عرب که وقتی پیامبر ص نام "رحمن"بیان کرد و آنها را دعوت به سجده براي
خداوند رحمن نمود آنها به
ص : 96
1) "الرحمن"مبتداست،و"علم القران"خبر آن،و"خلق الانسان"خبر بعد از خبر است،در ترکیب این جمله احتمالات دیگري -1
نیز داده شده که چون قابل ملاحظه نبود از ذکر آن خودداري شد.
.( عنوان بهانه جویی گفتند و ما الرحمن"رحمن چیست"(فرقان- 60
قرآن می گوید خداوند رحمن کسی است که قرآن را تعلیم فرموده، انسان را آفریده،و تعلیم بیان به او کرده است.
اللّ "گسترده ترین مفهوم را در میان نامهاي پروردگار دارد،زیرا می دانیم خداوند داراي دو
􀀀
به هر حال نام"رحمن"بعد از نام" ه
رحمت است:"رحمت عام"و"رحمت خاص"نام"رحمن"اشاره به"رحمت عام"او است که همگان را شامل می شود،و
نام"رحیم"اشاره به"رحمت خاص"او است که مخصوص اهل ایمان و طاعت است،و شاید به همین دلیل نام"رحمن"بر غیر
خدا هرگز اطلاق نمی شود(مگر اینکه با کلمه"عبد"همراه باشد)ولی وصف"رحیم"به دیگران نیز گفته می شود،چرا که
هیچکس داراي رحمت عام جز او نیست،اما رحمت خاص هر چند به صورت ضعیف در میان انسانها و موجودات دیگر نیز
وجود دارد.
در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم:
الرحمن اسم خاص بصفه عامه و الرحیم اسم عام بصفه خاصه: "رحمن اسم خاص است اما صفت عام دارد" (یعنی نامی است
مخصوص خدا که رحمتش همگان را شامل می شود)ولی رحیم اسمی است عام به صفت خاص(یعنی توصیفی است که براي
خدا و خلق هر دو به کار می رود همانگونه که قرآن مجید پیغمبر اسلام را به عنوان رءوف رحیم معرفی کرده است.(توبه-
128 )اما مفهوم آن رحمت ویژه و معینی است.
در اینکه خداوند قرآن را به چه کسی تعلیم کرده؟مفسران تفسیرهاي گوناگونی ذکر کرده اند:گاه گفته اند به جبرئیل و
فرشتگان،و گاه به شخص پیامبر اسلام ص و گاه به همه انسانها و حتی جن.
و از آنجا که این سوره بیانگر رحمتهاي الهی به جن و انس است و لذا 31 بار بعد از ذکر بحثهایی از این نعمتها از آنها سؤال
می کند"کدامیک از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"مناسب همان تفسیر آخر است که خدا این
ص : 97
.( قرآن را به وسیله پیامبر بزرگش محمد ص به جن و انس تعلیم فرمود ( 1
سانَ ). 􀀀 *** بعد از ذکر نعمت بی مثال قرآن به مهمترین نعمت در سلسله بعد پرداخته، می فرماید:"انسان را آفرید"( خَلَقَ الْإِنْ
مسلما منظور از انسان در اینجا نوع انسان است نه حضرت"آدم"،چرا که در چند آیه بعد در باره او جداگانه سخن می
گوید،و نه شخص پیامبر اسلام ص هر چند حضرت برترین و والاترین مصداق آن است.
گستردگی نعمت بیان که بعد از آن می آید نیز شاهد دیگري بر عمومیت معنی انسان است،بنا بر این تفسیرهاي دیگر جز
آنچه گفته شد صحیح به نظر نمی رسد.
و به راستی آفرینش انسان این مجموعه شگرف عالم هستی،این خلاصه موجودات،این"عالم صغیر"که"عالم کبیر"در آن درج
است،نعمتی است بی نظیر و بی مانند چرا که هر یک از ابعاد وجود او خود نعمت بزرگی است.
گرچه آغاز وجودش یک نطفه بی ارزش،و یا صحیحتر یک موجود ذره بینی که در آن نطفه بی ارزش شناور است،بیش
نیست،ولی در سایه ربوبیت پروردگار آن چنان مراحل تکامل را طی می کند که به مقام شریفترین موجود عالم خلقت ارتقا
می یابد.
ذکر نام انسان بعد از قرآن نیز قابل دقت است،چرا که قرآن مجموعه اسرار هستی به صورت تدوین است،و انسان خلاصه این
اسرار به صورت تکوین
ص : 98
1) در اینکه مفعول اول"علم"حذف شده یا مفعول دوم در میان مفسران گفتگو است، ولی مناسب آن است که مفعول اول -1
حذف شده باشد و در تقدیر چنین است"علم الانس و الجن القرآن"و اینکه بعضی احتمال داده اند که"علم"یک مفعول بیشتر
نگرفته و به معنی قرار دادن علامت است بسیار بعید به نظر می رسد.
است،و هر کدام نسخه اي است از این عالم بزرگ و پهناور! *** آیه بعد به یکی از مهمترین نعمتها بعد از نعمت آفرینش
انَ ). 􀀀 انسان،اشاره کرده می افزاید:"خداوند بیان را به او تعلیم کرد"( عَلَّمَهُ الْبَی
"بیان"از نظر مفهوم لغت معنی گسترده اي دارد،و به هر چیزي گفته می شود که مبین و آشکار کننده چیزي باشد،بنا بر این نه
فقط نطق و سخن را شامل می شود که حتی کتابت و خط و انواع استدلالات عقلی و منطقی که مبین مسائل مختلف و پیچیده
است همه در مفهوم بیان جمع است،هر چند شاخص این مجموعه همان"سخن گفتن"است.
گرچه ما به خاطر عادت به سخن گفتن آن را مساله ساده اي فکر می کنیم، ولی در حقیقت سخن گفتن از پیچیده ترین و
ظریف ترین اعمال انسان است، بلکه می توان گفت هیچ کاري به این ظرافت و پیچیدگی نیست! زیرا از یک سو دستگاههاي
صوتی براي ایجاد اصوات مختلف با یکدیگر همکاري می کنند،ریه هوا را در خود جمع می کند و آن را تدریجا از حنجره
بیرون می فرستد،تارهاي صوتی به صدا در می آیند،و صداهاي کاملا متفاوت که بعضی نشانه رضا و دیگري خشم و دیگري
استمداد و دیگري تکلم و دیگري محبت یا عداوت است ایجاد می کنند،سپس این صداها با کمک زبان و لبها و دندانها و
فضاي دهان،حروف الفبا را با سرعت و ظرافت خاصی به وجود می آورند، و به تعبیر دیگر آن صداي ممتد و یک نواخت که
از حنجره بیرون می آید به اشکال و اندازه هاي مختلف بریده می شود و حروف از آن تشکیل می گردد.
از سوي دیگر مساله وضع لغات پیش می آید که انسان بر اثر پیشرفت فکري لغات گوناگون براي انواع نیازهاي مادي و
معنویش وضع می کند، و عجب اینکه هیچگونه محدودیتی براي انسان در وضع لغات نیست،و تعداد
ص : 99
زبانهاي موجود در دنیا به قدري زیاد است که دقیقا نمی توان آنها را احصا کرد، و حتی با گذشت زمان لغات و زبانهاي
جدیدي تدریجا تشکیل می شود.
بعضی تعداد زبانهاي موجود در دنیا را سه هزار زبان!می دانند،و بعضی این عدد را بالاتر از این ذکر کرده اند ( 1)ولی به نظر
می رسد که هدف،شمارش اصول السنه بوده و گرنه اگر زبانهاي محلی را در نظر بگیریم مطلب از این هم فراتر خواهد بود تا
آنجا که گاه دیده شده دو روستاي مجاور با دو زبان مختلف محلی صحبت می کنند.
از سوي سوم مساله تنظیم جمله بندیها و استدلالات یا بیان احساسات از طریق عقل و فکر پیش می آید که روح بیان و نطق
است،و به همین دلیل سخن گفتن مخصوص انسانهاست.
درست است که بسیاري از حیوانات براي تفهیم نیازهایشان اصوات مختلفی ایجاد می کنند،ولی تعداد این اصوات بسیار
محدود و گنگ و مبهم است،در حالی که بیان به صورت گسترده و نامحدود در اختیار انسانها قرار دارد،چرا که خداوند
قدرت فکري لازم را براي سخن گفتن به آنها بخشیده است.
از اینها که بگذریم اگر نقش"بیان"را در تکامل و پیشرفت زندگی انسانها،و پیدایش و ترقی تمدنها در نظر بگیریم یقین
خواهیم کرد که اگر این نعمت بزرگ نبود انسان هرگز نمی توانست تجربیات و علوم خود را به سادگی از نسلی به نسل دیگر
منتقل سازد،و باعث پیشرفت علم و دانش و تمدن و دین و اخلاق گردد،و اگر یک روز این نعمت بزرگ از انسانها گرفته
شود جامعه انسانی به سرعت راه قهقرا را پیش خواهد گرفت،و هر گاه بیان را به معنی وسیع آن که شامل خط و کتابت و حتی
انواع هنرها می شود تفسیر کنیم نقش
ص : 100
1) "دائره المعارف"فرید وجدي جلد 8 صفحه 364 ماده"لغت". -1
فوق العاده مهم آن در زندگی انسانها روشنتر می گردد.
اینجاست که می فهمیم چرا بعد از نعمت خلقت انسان سخن از تعلیم بیان در این سوره رحمن که مجموعه اي است از مواهب
پروردگار به میان آمده.
*** سپس به سراغ چهارمین نعمت بزرگ از مواهب خداوند رحمن رفته، می گوید:"خورشید و ماه بر طبق حساب منظمی
.( انٍ ) ( 1 􀀀 جریان دارند"( اَلشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْب
اصل وجود خورشید از بزرگترین نعمتها براي انسان است،چرا که بدون نور و حرارت حاصل از آن زندگی در منظومه شمسی
غیر ممکن است، و سابقا نیز گفته ایم هر جنبش و حرکتی در کره خاکی ما صورت می گیرد سر چشمه اصلی آن نور و
حرارت خورشید است،نمو و رشد گیاهان و تمام مواد غذایی،بارش بارانها،وزش بادها،همه ببرکت این موهبت الهی است.
ماه نیز به سهم خود نقش مهمی را در حیات انسان ایفا می کند،علاوه بر اینکه چراغ شبهاي تاریک او است،جاذبه آن که
سرچشمه جزر و مد در اقیانوسهاست عاملی است براي بقاء حیات در دریاها و مشروب ساختن بسیاري از سواحل که رودخانه
ها در مجاورت آن به دریا می ریزند.
و افزون بر همه اینها نظام ثابت حرکت این دو حرکت(یا به تعبیر دیگر حرکت ماه به دور زمین و حرکت زمین به دور
خورشید)که سبب پیدایش منظم شب و روز سال و ماه و فصول مختلف است،سبب نظم زندگی انسانها و برنامه ریزي براي
امور تجاري و صنعتی و کشاورزي است که اگر این سیر منظم نبود
ص : 101
1) "حسبان"بر وزن"غفران"مصدر است،و به معنی حساب و نظم و ترتیب می باشد،و آیه محذوفی دارد و در تقدیر چنین -1
است:و الشمس و القمر تجریان بحسبان".
زندگی بشر هرگز نظام نمی یافت.
نه تنها حرکت این کرات آسمانی نظام بسیار دقیقی دارد،بلکه مقدار جرم و جاذبه آنها و فاصله اي که از زمین،و از
یکدیگر،دارند همه روي حساب و"حسبان"است،و به طور قطع هر کدام از این امور به هم بخورد اختلالات عظیمی در
منظومه شمسی و به دنبال آن در نظام زندگی بشر رخ می دهد.
و عجب اینکه به هنگامی که اجزاي این منظومه از کره خورشید جدا شد بسیار پریشان و نامنظم به نظر می رسید ولی سرانجام
در شکل کنونی تثبیت شد یکی از دانشمندان علوم طبیعی در این زمینه چنین می گوید:
"منظومه شمسی ما از مخلوط(ظاهرا)در هم بر هم مواد و مصالحی که با حرارت 12 هزار درجه از خورشید جدا شده،و با
سرعتی غیر قابل تصور در فضاي بی پایان پراکنده گشته،به وجود آمده است.
اما در همین آشفتگی ظاهري و انقلاب جوي چنان نظم و ترتیب دقیق و منظمی ایجاد شده که امروز حتی دقایق و لحظات
حوادث آینده آن را می توانیم پیش بینی کنیم،و نتیجه این نظام و ترتیب آن است که اوضاع فلکی ما هزار میلیون سال است
.( که به همین حال باقیمانده ( 1
این نکته نیز قابل توجه است که خورشید هر چند در وسط منظومه شمسی ظاهرا بدون حرکت ثابت مانده است،ولی نباید
فراموش کرد که آن هم به اتفاق تمام سیارات و اقمارش در دل کهکشانی که به آن تعلق دارد به سوي نقطه معینی(ستاره
معروف وگا)در حرکت و این حرکت نیز نظم و سرعت معینی دارد.
***
ص : 102
. 1) راز آفرینش انسان صفحه 28 -1
در پنجمین موهبت بزرگ از آسمان به زمین نظر می افکند،و می فرماید:
دانِ ). 􀀀 "و گیاه و درخت براي او سجده می کنند"( وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُ
"نجم"گاه به معنی ستاره می آید،و گاه به معنی گیاهان بدون ساقه و در اینجا به قرینه"شجر"(درخت)منظور معنی دوم یعنی
.( گیاهان بدون ساقه است ( 1
اصولا این واژه در اصل به معنی طلوع است،و اگر به این گیاهان "نجم"می گویند به خاطر آن است که از زمین سر بر می
آورند،و اگر به ستاره "نجم"گفته می شود نیز به خاطر طلوع آن است.
می دانیم تمام مواد غذایی انسانها در اصل از گیاهان گرفته می شود،با این تفاوت که قسمتی را انسان مستقیما مصرف می
کند،و قسمت دیگري صرف تغذیه حیواناتی می شود که جزء مواد غذایی انسانها است،این معنی حتی در مورد حیوانات
دریایی نیز صادق است،زیرا آنها نیز از گیاهان بسیار کوچکی تغذیه می کنند که میلیونها میلیون از آن در هر گوشه و کنار
دریا در پرتو نور آفتاب می روید و در لابلاي امواج در حرکت است.
به این ترتیب"نجم"انواع گیاهان کوچک و خزنده(مانند بوته کدو خیار و امثال آنها)و"شجر"و انواع گیاهان ساقه دار مانند
غلات و درختان میوه و غیر آن را شامل می شود.
و تعبیر"یسجدان"(این دو سجده می کنند)اشاره به تسلیم بی قید و شرط آنها در برابر قوانین آفرینش،و در مسیر منافع
انسانهاست،مسیري که خدا براي آنها تعیین کرده،و آن را بی کم و کاست می پیمایند.
در ضمن اشاره به اسرار توحیدي آنها نیز هست،چرا که در هر برگ و هر دانه گیاهی آیات عجیبی از عظمت و علم پروردگار
وجود دارد،و"هر
ص : 103
1) راغب در مفردات می گوید:النجم ما لا ساق له من النبات. -1
.( ورقی دفتري است معرفت کردگار"! ( 1
البته این احتمال نیز داده شده که منظور از نجم در آیه فوق ستارگان آسمان باشد،ولی آنچه در بالا گفتیم با قرائن موجود در
آیه متناسبتر و سازگارتر است.
نکته:
نظري به چند روایت
در منابع اسلامی ذیل آیات فوق روایاتی نقل شده که از قبیل تفسیر کلی به مصداق روشن است،و هر کدام قسمتی از آیات را
تبیین می کند از جمله:
در حدیثی از امام صادق می خوانیم که در تفسیر"علمه البیان"فرمود:
.( البیان الاسم الاعظم الذي به علم کل شیء: "بیان همان اسم اعظم است که به وسیله آن همه چیز دانسته می شود" ( 2
در باره اسم عظم و تفسیر آن بحثی در جلد 7 صفحه 30 (ذیل آیه 180 سوره اعراف)داشتیم.
منُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ "این است که خداوند قرآن 􀀀 در حدیث دیگري از امام علی بن موسی الرضا ع آمده است که منظور از " اَلرَّحْ
انَ "بیان تمام اموري است که 􀀀 سانَ "آفرینش امیر مؤمنان علی ع و" عَلَّمَهُ الْبَی 􀀀 را به پیامبر ص تعلیم فرمود،و منظور از" خَلَقَ الْإِنْ
مردم به آن نیازمندند.
روشن است که روایات فوق عمومیت مفاهیم این آیات را محدود نمی کند هر چند ما را به مصادیق روشن آن رهنمون می
گردد.
ص : 104
1) در باره معنی"سجود موجودات مختلف عالم هستی"مشروحا در جلد 14 صفحه 48 به بعد(ذیل آیه 18 سوره حج)بحث -1
کرده ایم همچنین در جلد 12 صفحه 133 به بعد(ذیل آیه 44 سوره اسرا)بحثهاي مفصلی داشته ایم.
. 2) تفسیر مجمع البیان جلد 9 صفحه 197 -2
[ [سوره الرحمن ( 55 ): آیات 7 تا 13
اشاره
ا􀀀 زانَ ( 9) وَ اَلْأَرْضَ وَضَعَه 􀀀 لا تُخْسِرُوا اَلْمِی 􀀀 زانِ ( 8) وَ أَقِیمُوا اَلْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ 􀀀 أَلاّ تَطْغَوْا فِی اَلْمِی
􀀀
( زانَ ( 7 􀀀 ا وَ وَضَعَ اَلْمِی 􀀀 ماءَ رَفَعَه 􀀀 وَ اَلسَّ
( انِ ( 13 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 حانُ ( 12 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 مامِ ( 11 ) وَ اَلْحَبُّ ذُو اَلْعَصْفِ وَ اَلرَّیْ 􀀀 ذاتُ اَلْأَکْ 􀀀 اکِهَهٌ وَ اَلنَّخْلُ 􀀀 ا ف 􀀀 امِ ( 10 ) فِیه 􀀀 لِلْأَن
ترجمه:
-7 و آسمان را برافراشت و میزان و قانون(در آن)گذاشت.
-8 تا در میزان طغیان نکنید(و از مسیر عدالت منحرف نشوید).
-9 وزن را بر اساس عدل بر پا دارید و در میزان کم نگذارید.
-10 و زمین را براي خلایق آفرید.
-11 که در آن میوه ها و نخلهاي پر شکوفه است.
-12 و دانه هایی که همراه با ساقه و برگی است که به صورت کاه درمی آید،و گیاهان خوشبو.
-13 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را تکذیب می کنید شما اي گروه انس و جن؟
ص : 105
تفسیر:
اشاره
آسمان را برافراشت و براي هر چیز میزانی قرار داد
این آیات همچنین ادامه بیان نعمتهایی است که در آیات پیشین آمده بود، و چنان که گفتیم در آن آیات به پنج نعمت بزرگ
که از مهمترین مواهب الهی است اشاره شده،بنا بر این در نخستین آیه مورد بحث به ششمین نعمت که نعمت آفرینش آسمان
ا ). 􀀀 ماءَ رَفَعَه 􀀀 است اشاره کرده،می فرماید:"خداوند آسمان را برافراشت" ( وَ السَّ
"آسمان"در این آیه خواه به معنی"جهت بالا"باشد یا"کواکب آسمانی" و یا"جو زمین"(یعنی قشر عظیم هوایی که گرداگرد
این کره را فرا گرفته و همچون سپري از زمین در مقابل اشعه زیانبار کیهانی و سنگهاي آسمانی حفظ می کند،و نیز گرماي
آفتاب و رطوبت برخاسته از دریا را براي تشکیل ابرها و نزول باران در خود نگاه می دارد)هر کدام باشد موهبتی است بزرگ
و نعمتی است بی نظیر،چرا که بدون آن زندگی کردن براي انسان محال است و یا ناقص.
آري نور و روشنایی که مایه گرما و هدایت و حیات و حرکت است از سوي آسمان می آید،باران از طریق آسمان می بارد،و
نزول وحی نیز از آسمان است.
(در این صورت آسمان مفهوم اعم از مادي و معنوي دارد).
از همه اینها گذشته این آسمان برافراشته با تمام مفاهیمش آیت عظیمی از آیات خدا است،و در طریق معرفتش به انسانها
اطِلًا 􀀀 ذا ب 􀀀􀀀 ا خَلَقْتَ ه 􀀀 ا م 􀀀 بهترین کمک را می کند، و هنگامی که"اولو الالباب"در آن می اندیشند بی اختیار می گویند رَبَّن
.( :"پروردگارا این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده اي" (آل عمران- 191
سپس به سراغ نعمت هفتم می رود،و می فرماید:"خداوند میزان را قرار
ص : 106
زانَ ). 􀀀 داد"( وَ وَضَعَ الْمِی
"میزان"به معنی هر گونه وسیله سنجش است،سنجش حق از باطل، سنجش عدالت از ظلم و ستم،و سنجش ارزشها و سنجش
حقوق انسانها در مراحل و مسیرهاي مختلف اجتماعی.
"میزان"هر قانون تکوینی و دستور تشریعی را شامل می شود،چرا که همه وسیله سنجشند.
درست است که"میزان"در لغت به معنی ترازو و وسیله وزن کردن سنگینی اجسام است،اما مسلما میزانی که در این آیه،بعد از
ذکر آفرینش آسمان به آن اشاره شده مفهوم گسترده اي دارد که هر وسیله سنجش و همه قوانین تکوین و تشریع را فرا می
گیرد،نه فقط وسیله سنجش وزن اجناس.
اصولا برافراشته بودن آسمان و نظم دقیقی که بر ملیونها کره آسمانی حاکم است بدون میزان و قوانین حساب شده اي امکان
پذیر نیست.
و اینکه می بینیم در بعضی از عبارات"میزان"به معنی"قرآن"یا به معنی "عدل"یا به معنی"شریعت"یا"ترازو"تفسیر شده است
در حقیقت هر کدام اشاره به مصداقی از این مفهوم کل و گسترده است.
*** در آیه بعد نتیجه گیري جالبی از این موضوع کرده می افزاید:"هدف از قرار دادن میزان در عالم هستی این است که شما
زانِ ). 􀀀 أَلاّ تَطْغَوْا فِی الْمِی
􀀀 هم میزان را رعایت کنید و در آن طغیان ننمائید"(
شما نیز بخشی از این عالم عظیم هستید و هرگز نمی توانید به صورت یک وصله ناهمرنگ در این جهان بزرگ زندگی
کنید،عالم نظام و میزانی دارد، شما هم باید نظام و میزان داشته باشید.
اگر میزان و قانون از عالم بزرگ برچیده شود راه فنا و نابودي پیش
ص : 107
می گیرد،و اگر زندگی شما هم فاقد نظم و میزان باشد رو به فنا خواهید رفت.
چه تعبیر جالبی که از کل عالم هستی به انسان منتقل می شود،و قوانین حاکم بر آن عالم کبیر را با قوانین حاکم بر زندگی
انسان عالم صغیر هماهنگ می شمرد،و این است حقیقت توحید که اصول حاکم همه جا یکی است.
*** بار دیگر روي مساله عدالت و وزن تکیه کرده می گوید:"شما وزن را بر اساس عدالت برپا دارید و در میزان کم و کسر
زانَ ). 􀀀 لا تُخْسِرُوا الْمِی 􀀀 نگذارید"( وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ
قابل توجه اینکه در این آیات سه بار"میزان"ذکر شده است،با اینکه ممکن بود در مرحله دوم و سوم از ضمیر استفاده شود،این
نشان می دهد که "میزان"در این سه آیه به سه معنی متفاوت است که استفاده از ضمیر جوابگوي آن نیست،و تناسب آیات نیز
چنین ایجاب می کنند چرا که در مرحله اول سخن از میزان و معیار و قوانینی است که خداوند در سراسر عالم هستی قرار داده
است.
و در مرحله دوم سخن از عدم طغیان انسانها در تمام موازین زندگی فردي و اجتماعی است که طبعا دایره محدودتري دارد.
و در مرحله سوم روي مساله وزن به معنی خاص آن تکیه کرده،و دستور می دهد که در سنجش و وزن اشیاء به هنگام معامله
چیزي کم و کسر نگذارند، و این مرحله محدودتر است.
به این ترتیب انسجام جالبی در آیات به صورت سلسله مراتب در مساله میزان و سنجش به کار رفته است،که از دایره هاي
بزرگ به دوائر کوچکتر
ص : 108
.( منتقل می شود ( 1
اهمیت میزان به هر معنی در زندگی و حیات انسان چنان است که هر گاه همین مصداق محدود و کوچکش یعنی"ترازو"را
یک روز از زندگی حذف کنیم براي مبادله اشیاء گرفتار چه دردسرها و هرج و مرجها دعوا و نزاعها خواهیم شد.
به همین نسبت هر گاه مفاهیم گسترده تر آن حذف شود نابسامانی افزونتر و بی حساب است.
از آنچه گفتیم روشن می شود اینکه در بعضی از روایات"میزان"به وجود "امام" ع تفسیر شده به خاطر آن است که وجود
مبارك امام معصوم وسیله اي است براي سنجش حق از باطل و معیاري است براي تشخیص حقایق،و عامل مؤثري است براي
هدایت ( 2)همچنین تفسیر میزان به"قرآن مجید"نیز ناظر به همین معنی است.
و به هر حال با توجه به اینکه همه این آیات در مقام ذکر نعمتهاي الهی است روشن می شود که وجود"میزان"چه در کل
جهان هستی و چه در جامعه انسانیت و روابط اجتماعی،و چه در کار و کسب و تجارت همه از نعمتهاي گرانبهاي خداوند
است.
***
ص : 109
1) "فخر رازي"در تفسیرش می گوید:میزان در آیه اول اسم آلت است(به معنی وسیله سنجش)و در آیه دوم معنی - 1
مصدري دارد(یعنی وزن کردن)و در آیه سوم معنی مفعولی دارد و به معنی"جنس موزون"است.
2) این حدیث در تفسیر"علی بن ابراهیم"از امام علی بن موسی الرضا(ع) روایت شده است،و حدیث مفصل است ما تنها -2
.( مضمون گوشه اي از آن را نقل کردیم (تفسیر علی بن ابراهیم جلد 2 صفحه 343
امِ ). 􀀀 ا لِلْأَن 􀀀 سپس از آسمان به زمین می آید و می فرماید:"خداوند زمین را براي زندگی انسانها آفرید"( وَ الْأَرْضَ وَضَعَه
"انام"را بعضی به معنی"انسانها"و بعضی به معنی"انس و جن"و گاه آن را به معنی"هر موجود ذي روح"تفسیر کرده اند.
البته جمعی از ارباب لغت و مفسران آن را به مطلق"خلق"نیز تفسیر کرده اند ولی قرائن موجود و خطابهاي سوره که متوجه
انس و جن است نشان می دهد که منظور از آن در اینجا همان انس و جن است.
آري این کره خاکی که در اینجا به عنوان یک موهبت مهم الهی ذکر شده و در آیات دیگر از آن به عنوان"مهاد"
(گهواره)یاد کرده،قرارگاه مطمئن و آرام و آماده اي است که براي غالب ما اهمیتش در حالت عادي درك نمی شود، اما
هنگامی که یک زمین لرزه کوچک همه چیز را به هم می ریزد،و یا یک آتشفشان،شهري را زیر مواد مذاب و دود آتش دفن
می کند،به این حقیقت پی می بریم که این زمین آرام چه نعمت و برکتی است،مخصوصا اگر به آنچه دانشمندان در باره
سرعت حرکت زمین به دور خود،و به دور آفتاب،گفته اند بیندیشیم اهمیت این آرامش در عین حرکت سریع و سرسام
.( آورش،نه یک حرکت بلکه انواع مختلف حرکت،روشنتر می شود ( 1
تعبیر به"وضع"در مورد زمین در برابر"رفع"در مورد"آسمان" علاوه بر لطف خاصی که در این مقابله است اشاره پر معنایی به
تسلیم بودن زمین و منابع آن در مقابل انسان است،همانگونه که در آیه 15 سوره ملک می خوانیم: هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ
ا وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ 􀀀 اکِبِه 􀀀 ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَن
ص : 110
1) سرعت حرکت زمین را به دور خورشید(حرکت انتقالی) 35 کیلومتر در ثانیه!ذکر کرده اند،و سرعت سیر آن را به گرد -1
خود در حدود 1600 کیلومتر در ساعت (در مناطق استوایی)است.
:"او کسی است که زمین را"رام"و"مسخر"شما قرار دارد،در جاده ها و طرق مختلف آن حرکت کنید،و از رزق الهی که در
آن آفریده شده است استفاده کنید".
و به این ترتیب هشتمین نعمت بزرگ را در این سلسله مشخص می سازد.
*** در آیه بعد به سراغ نهمین و دهمین نعمت که بخشی از مواد غذایی انسان را تشکیل می دهد رفته،می گوید:"در زمین
مامِ ). 􀀀 ذاتُ الْأَکْ 􀀀 اکِهَهٌ وَ النَّخْلُ 􀀀 ا ف 􀀀 میوه ها و نخلهاي پر شکوفه است" ( فِیه
"فاکهه"به معنی هر گونه میوه است(چنان که راغب در مفردات گفته) و اینکه بعضی آن را به معنی همه میوه ها به استثناي
خرما و رطب تفسیر کرده اند دلیلی ندارد جز اینکه"نخل"به صورت جداگانه در آیه ذکر شده است، در حالی که ممکن
است این تکرار به خاطر اهمیتی باشد که در نخل و خرما است، در ذیل آیه 11 سوره نحل و آیه 25 سوره مریم بحث
.( مشروحی در باره فوائد خرما از نظر غذایی و مواد مختلف حیاتبخش آن داشته ایم) ( 1
"اکمام"جمع"کم"(بر وزن جن)به غلافی می گویند که میوه را می پوشاند و"کم"(بر وزن قم)به معنی آستین است که دست
.( را می پوشاند، و"کمه"(بر وزن قبه)به معنی شب کلاهی است که سر را می پوشاند ( 2
انتخاب این توصیف در مورد میوه درخت نخل که در آغاز در غلافی پنهان
ص : 111
1) به جلد 13 تفسیر نمونه صفحه 46 به بعد،و همچنین به جلد 11 صفحه 172 به بعد مراجعه نمائید. -1
2) در این زمینه در جلد بیستم صفحه 315 به بعد شرحی آورده ایم(ذیل آیه 47 سوره فصلت). -2
است،و سپس غلاف می شکافد و خوشه نخل به طرز جالبی بیرون می ریزد،ممکن است به خاطر زیبایی خیره کننده آن
باشد،و یا به خاطر منافعی که در همان غلاف نهفته است و داراي عصاره اسانس مخصوصی است که هم جنبه غذایی دارد و
هم دارویی،و از همه گذشته این غلاف همچون رحم مادر،فرزندان نخل را تا مدتی در خود پرورش می دهد،و از آفات حفظ
می کند،و هنگامی که توانستند راه خود را در برابر هوا و نور آفتاب ادامه دهند غلاف جدا می شود و کنار می رود.
از همه گذشته وضع خاص میوه این درخت که نخست در غلاف است و بعد به صورت خوشه اي بیرون می آید چیدن آن را
سهل و آسان می سازد،و اگر بنا بود درخت نخل با آن طول قامت میوه هاي پراکنده فی المثل همچون درخت سیب داشت
چیدنش بسیار مشکل بود.
*** و سرانجام از یازدهمین و دوازدهمین مواهبش بدینگونه سخن می گوید:
"و در زمین دانه هایی است همراه با ساقه و برگهایی که به صورت کاه درمی آید و همچنین گیاهان خوشبو و معطر"( وَ
حانُ ). 􀀀 الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّیْ
دانه هاي غذایی خوراك انسان،و برگهاي تر و خشکش خوراك حیواناتی است که در خدمت انسان،و از شیر و گوشت و
پوست و پشم آنها بهره می گیرد، و به این ترتیب چیزي از آن بی فایده و دور ریختنی نیست.
و از سوي دیگر گیاهان خوشبو و گلها را نیز در زمین آفریده که مشام جسم و جان را معطر می کند،و روح را آرامش و نشاط
می بخشد،و به این وسیله نعمتهایش را بر انسان تمام کرده است.
"حب"به هر گونه دانه می گویند و"عصف"(بر وزن اسب)به معنی
ص : 112
برگها و اجزایی است که از گیاهان جدا می شوند و گاه به وسیله بادها به هر سو پراکنده می گردد،و به"کاه"نیز گفته شده
است.
براي"ریحان"معانی زیادي گفته اند،از جمله:گیاهان خوشبو،و هر گونه روزي است،و در اینجا مناسب همان معنی اول است.
*** پس از ذکر این نعمتهاي گوناگون مادي و معنوي در آخرین آیه مورد بحث جن و انس را مخاطب ساخته،می
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 گوید:"کدامیک از نعمتهاي پروردگارتان را تکذیب می کنید"؟!( فَبِأَيِّ آ
نعمتهایی که یکی از دیگري گرانبهاتر و پرارزشتر است،نعمتهایی که سراسر زندگی شما را در برگرفته،و هر یک نشانه
روشنی از قدرت و لطف و مهر پروردگار است،چگونه ممکن است اینها را تکذیب کرد؟! این استفهام،استفهام تقریري است
که در مقام اقرار گرفتن می آورند، و لذا در روایتی که در آغاز سوره خواندیم به ما دستور داده شده است که بعد از ذکر این
جمله عرضه داریم:پروردگارا!ما هیچیک از نعمتهاي تو را تکذیب نمی کنیم""لا بشیء من آلائک رب اکذب".
گرچه در آیات گذشته تنها سخن از انسانها به میان آمده است و مطلقا سخنی از طایفه جن در میان نبود،ولی آیات بعد نشان
می دهد که مخاطب در ضمیر"تثنیه"(کما)این دو گروهند.
به هر حال خداوند با این جمله انس و جن را در برابر این واقعیت قرار می دهد که پیرامون این مسائل بیندیشند،و بعد بی آنکه
نیاز به تعلیم دیگري باشد از عقل خود این سؤال را بکنند که"آیا هیچیک از این نعمتهاي الهی قابل انکار است"و اگر نیست
چرا ولی نعمت خود را نشناسند؟چرا شکر منعم
ص : 113
را وسیله شناخت او قرار ندهند؟و چرا در آستان مقدسش سر تعظیم فرود نیاورند؟! تعبیر به"اي"اشاره به این است که هر یک
از این نعمتها دلیل بر مقام ربوبیت پروردگار و لطف و احسان او است،تا چه رسد به مجموع آنها.
***
نکته ها:
اشاره
اللّ است
􀀀
شناخت نعمتها نردبان معرفت ه
کمی دقت در نعمتهاي دوازدهگانه فوق(نعمت قرآن،خلقت انسان، تعلیم بیان،حساب منظم زمان،آفرینش گیاهان و انواع
اشجار،آفرینش آسمان،حاکمیت قوانین،آفرینش زمین با ویژگیهایش،خلقت میوه ها،خلقت نخل،آفرینش حبوبات،و خلقت
گلها و گیاهان معطر)با جزئیات و ریزه کاریها و اسراري که در هر یک نهفته است کافی است که حس شکرگزاري را در
انسان برانگیزد،و او را به دنبال عرفان و شناخت مبدأ این نعمتها بفرستد.
و به همین دلیل خداوند متعال از بندگانش بعد از ذکر این نعمتها نسبت به یک یک آنها اقرار می گیرد،و این جمله را در
آیات آینده نیز بعد از ذکر نعمتهاي دیگر تکرار می کند که مجموعا 31 بار می شود.
این تکرار نه تنها منافاتی با فصاحت ندارد بلکه خود یکی از فنون فصاحت است،این درست به آن می ماند که پدري فرزند
فراموش کارش را مخاطب ساخته می گوید:آیا فراموش کردي کودکی خرد و ناتوان بودي؟چه خون جگرها براي پرورش تو
خوردم؟ آیا فراموش کردي بیمار شدي و بهترین طبیبان را براي تو حاضر ساخته؟ و براي دارو و درمانت چه زحمتها که
نکشیدم.
ص : 114
آیا فراموش کردي هنگامی که به مرحله جوانی رسیدي و نیاز به همسر داشتی پاکترین همسران را براي تو انتخاب کردم؟ آیا
فراموش کردي آن زمان که نیاز به خانه و زندگی و وسائل داشتی همه چیز را براي تو فراهم ساختم؟ پس این سرکشی و
طغیان و بی مهري و بی وفایی از چیست؟ خداوند منان نیز نعمتهاي گوناگونش را به این بشر فراموشکار یادآور می شود،و به
دنبال هر بخش از این نعمتها از او سؤال می کند"کدامیک از اینها را می توانی انکار کنی"؟! پس این نافرمانی و طغیان از
چیست؟در حالی که اطاعت من نیز رمز تکامل و پیشرفت خود شما است،و از آن چیزي عائد پروردگارتان نمی شود.
***
-2 مساله نظم و حساب در زندگی
در بدن ما بیش از بیست فلز و شبه فلز به کار رفته است که هر کدام با کیفیت خاص و کمیت معینی است،و هر گاه کمترین
تغییري در میزان و معیار آنها رخ دهد سلامت ما به خطر می افتد،فی المثل در فصل گرما که انسان زیاد عرق می کند گاه
گرفتار گرمازدگی می شود،و بی آنکه بیماري دیگري داشته باشد ممکن است تا سرحد مرگ پیش رود،در حالی که علت
آن مساله بسیار ساده اي است و آن کم شدن آب بدن و نمک خون می باشد،و درمان آن چیزي جز نوشیدن آب و خوردن
نمک اضافی نیست! این یک نمونه ساده از نظم و حساب در ساختمان تن ماست،گاه اندازه گیریها در ساختمان موجودهاي
ظریفتر همچون سلولها،و از آن ظریفتر اتمها به قدري دقیق و ظریف است که یک هزارم،و گاه یک میلیونیم میلیمتر،یا میلی
ص : 115
گرم،سرنوشت ساز است،تا آنجا که دانشمندان ناچارند براي این محاسبه هاي دقیق از مغزهاي الکترونیکی استفاده کنند.
این در نظام تکوین است،در جریانهاي اجتماعی نیز انحراف از قانون عدالت،بسیار می شود که ملتی را در کام نیستی فرو می
برد.
ماءَ 􀀀 قرآن مجید در چهارده قرن قبل با تعبیراتی که در آیات فوق خواندیم پرده از روي این حقیقت برداشته،و با جمله"و اَلسَّ
زانِ "همه گفتنیها را گفته است،و طغیان و سرپیچی از قوانین تشریعی را همسنگ طغیان 􀀀 أَلاّ تَطْغَوْا فِی الْمِی
􀀀
زانَ 􀀀 ا وَ وَضَعَ الْمِی 􀀀 رَفَعَه
و سرپیچی از قوانین تکوینی که حاکم بر آسمانهاست شمرده.
چه تصویر جالبی قرآن در این آیات از جهان هستی،و از عالم انسانیت ارائه می دهد؟نه تنها این جهان که جهان آخرت
نیز"یوم الحساب"است، و روز"نصب موازین"بلکه در آنجا حساب و میزان به درجات دقیقتر از اینجا است،و به همین دلیل در
روایات اسلامی به ما دستور داده شده است که حساب خودمان را برسیم پیش از آنکه به حسابمان برسند،و خویشتن را در
میزان سنجش بگذاریم پیش از آنکه ما را وزن کنند"حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا و زنوها قبل ان توزنوا".
***
ص : 116
[ [سوره الرحمن ( 55 ): آیات 14 تا 18
اشاره
انِ ( 16 ) رَبُّ اَلْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 ارٍ ( 15 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 ارِجٍ مِنْ ن 􀀀 کَالْفَخّ ( 14 ) وَ خَلَقَ اَلْجَانَّ مِنْ م
􀀀
صالٍ ارِ 􀀀 سانَ مِنْ صَلْ 􀀀 خَلَقَ اَلْإِنْ
( انِ ( 18 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 اَلْمَغْرِبَیْنِ ( 17 ) فَبِأَيِّ آ
ترجمه:
-14 انسان را از گل خشکیده اي همچون سفال آفرید.
-15 و جن را از شعله هاي مختلط و متحرك آتش! 16 -پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟ 17 -او
پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است.
-18 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟
تفسیر:
اشاره
آفرینش انسان از خاکی همچون سفال!
خداوند بعد از ذکر نعمتهاي گذشته از جمله آفرینش انسان به صورت سربسته،در آیات مورد بحث نخست به شرحی پیرامون
آفرینش انس و جن می پردازد شرحی که هم نشانه قدرت عظیم او است و هم درسهاي عبرتی براي همگان در بردارد.
ص : 117
کَالْفَخّ ).
􀀀
صالٍ ارِ 􀀀 سانَ مِنْ صَلْ 􀀀 می فرماید:"او انسان را از گل خشکیده اي که همچون سفال بود آفرید" ( خَلَقَ الْإِنْ
"صلصال"در اصل به معنی"رفت و آمد صدا در اجسام خشک"است، سپس به خاکهاي خشکیده که وقتی اشاره به آن می
کنند صدا می کند"صلصال" گفته شده است،باقیمانده آب در ظرف را نیز"صلصه"می نامند چرا که به هنگام حرکت به این
طرف و آن طرف صدا می کند.
بعضی نیز گفته اند"صلصال"به معنی"گل بدبو"(لجن)است ولی معنی اول مشهورتر و معروفتر است.
"فخار"از ماده"فخر"گرفته شده و به معنی کسی است که بسیار فخر می کند،و از آنجا که اینگونه اشخاص آدمهایی تو خالی
.( و پر سر و صدا هستند این کلمه به کوزه و هر گونه"سفال"به خاطر سر و صداي زیادي که دارد اطلاق شده! ( 1
از آیات مختلف قرآن و تعبیرات گوناگونی که در باره مبدأ آفرینش انسان آمده به خوبی استفاده می شود که انسان در آغاز
خاك بوده(سوره حج آیه 5) سپس با آب آمیخته شده،و به صورت گل در آمده(انعام- 2)و بعد به صورت "گل بدبو"
(لجن)درآمد(حجر- 28 )سپس حالت"چسبندگی"پیدا کرد (صافات- 11 )و بعدا به صورت"خشکیده"درآمد،و حالت"صلصال
کالفخار" به خود گرفت(آیه مورد بحث).
این مراحل از نظر بعد زمانی چه اندازه طول کشید؟و انسان در هر مرحله اي چقدر توقف کرد؟و این حالتهاي انتقالی تحت
چه عواملی به وجود آمد؟اینها مسائلی است که از علم و دانش ما مخفی است،و تنها خدا می داند و بس،
ص : 118
1) "مفردات"راغب. -1
آنچه مسلم است اینکه تعبیرات مزبور بیانگر یک واقعیت است که با مسائل تربیتی انسان پیوند مهمی دارد،و آن اینکه ماده
اولیه انسان بسیار بی ارزش و بی مقدار،و از حقیرترین مواد روي زمین بوده،اما خداوند بزرگ از چنین ماده بی ارزشی چنان
مخلوق پر ارزشی ساخت که گل سرسبد جهان آفرینش شد.
و در ضمن اشاره اي است به این معنی که ارزش واقعی انسان را همان "روح الهی"و نفخه ربانی که در آیات دیگر
قرآن(مانند آیه 25 سوره حجر) آمده تشکیل می دهد،تا با شناخت این حقیقت راه تکامل خود را به خوبی دریابد، و بداند از
کدامین مسیر باید برود تا ارزش واقعی خویشتن را در عالم هستی باز یابد.
*** سپس به آفرینش"جن"پرداخته،می گوید:"و جن را از شعله هاي مختلط و متحرك آتش آفرید"( وَ خَلَقَ الْجَ انَّ مِنْ
ارٍ ). 􀀀 ارِجٍ مِنْ ن 􀀀م
"مارج"در اصل از"مرج"(بر وزن مرض)به معنی اختلاط و آمیزش است،و در اینجا منظور اختلاط شعله هاي مختلف آتش
می باشد،زیرا هنگامی که آتش شعله ور می شود گاه به رنگ سرخ،گاه به رنگ زرد،گاه به رنگ آبی،گاه به رنگ سفید
درمی آید.
بعضی گفته اند که معنی"تحرك"نیز در آن هست(از"امرجت الدابه" یعنی"حیوان را در چراگاه رها کردم"زیرا یکی از
معانی"مرج"همان مرتع است).
باز در اینجا دقیقا براي ما روشن نیست که آفرینش"جن"از این آتشهاي رنگارنگ چگونه بوده است؟همانگونه که
خصوصیات دیگر آن نیز از طریق فجر صادق یعنی قرآن مجید و وحی آسمانی براي ما ثابت شده است،محدود
ص : 119
بودن معلومات ما در برابر مجهولات هرگز به ما اجازه نمی دهد که این حقایق را انکار کنیم یا نادیده بگیریم،بعد از آن که از
طریق وحی اثبات گردد،هر چند علم به آن راهی نیابد.
(به خواست خدا شرح بیشتر در باره آفرینش جن و خصوصیات این مخلوق در تفسیر سوره جن خواهد آمد) به هر حال
بیشترین موجوداتی که ما با آن سر و کار داریم آب و خاك و باد و آتش است،خواه آنها را چون قدماء بسیط و عنصر
بدانیم،و یا همچون دانشمندان امروز مرکب از اجزاي گوناگون،ولی در هر صورت مبدأ آفرینش"انسان" آب و خاك
بوده،در حالی که مبدأ آفرینش"جن"باد و آتش است،و این دوگانگی مبدأ آفرینش سرچشمه تفاوتهاي زیادي میان این دو
است.
*** باز به دنبال نعمتهایی که در آغاز آفرینش انسان بوده این جمله را تکرار می کند:"پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 انکار می کنید"( فَبِأَيِّ آ
*** در آیه بعد به بیان یکی دیگر از نعمتهاي الهی پرداخته،می گوید:
او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است"( رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ ).
درست است که خورشید در هر روزي از ایام سال از نقطه اي طلوع و در نقطه اي غروب می کند،و به این ترتیب به تعداد
روزهاي سال مشرق و مغرب دارد،ولی با توجه به حد اکثر"میل شمالی"آفتاب،و"میل جنوبی"آن در حقیقت
ص : 120
.( دو مشرق و دو مغرب دارد،و بقیه در میان این دو می باشد ( 1
این نظام که مبدأ پیدایش فصول چهارگانه سال با برکات فراوانی است در حقیقت تاکید و تکمیلی است براي آنچه در آیات
قبل آمده،آنجا که سخن از حساب سیر خورشید و ماه در میان است،و همچنین سخن از وجود میزان در آفرینش آسمانها،و در
مجموع هم بیانگر نظام دقیق آفرینش و حرکت زمین و ماه و خورشید می باشد،و هم اشاره اي است به نعمتها و برکاتی که از
این رهگذر عائد انسان می شود.
بعضی دو مشرق و دو مغرب را در اینجا به طلوع و غروب"خورشید" و طلوع و غروب"ماه"تفسیر کرده اند و آن را مناسب با
آیه گذشته"و الشمس و القمر بحسبان"می دانند،ولی معنی اول مناسبتر به نظر می رسد،به خصوص اینکه در بعضی از روایات
اسلامی به آن اشاره شده است.
از جمله در حدیثی از امیر مؤمنان علی ع می خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود:
ان مشرق الشتاء علی حده،و مشرق الصیف علی حده،اما تعرف ذلک من قرب الشمس و بعدها؟: "مشرق(آغاز)زمستان
جداگانه است، و مشرق(آغاز)تابستان جداگانه است آیا نمی بینی که خورشید در این دو فصل نزدیک و دور می شود(اشاره
.( به بالا آمدن خورشید در آسمان در فصل تابستان و پائین رفتن در فصل زمستان است) ( 2
ص : 121
1) توضیح اینکه:از آنجا که محور زمین نسبت به سطح مدار آن مایل است و زاویه اي در حدود 23 درجه تشکیل می دهد -1
و با همین حال به گرد آفتاب می گردد طلوع و غروب آفتاب دائما متغیر به نظر می رسد و از 23 درجه میل اعظم شمالی(در
آغاز تابستان) تا 23 درجه میل اعظم جنوبی(در آغاز زمستان)در تغییر است که مدار اول را مدار "رأس السرطان"و مدار دوم
را مدار"رأس الجدي"گویند،و این است دو مشرق و دو مغرب آفتاب و بقیه مدارات در درون این دو مدار قرار دارد.
. 2) تفسیر"نور الثقلین"جلد 5 صفحه 190 -2
ارِبِ 􀀀 شارِقِ وَ الْمَغ 􀀀 أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَ 􀀀 از آنچه گفتیم این نکته به خوبی روشن شد که چرا در بعض آیات قرآن آمده است فَلا
.( :"سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها"(معارج- 40
زیرا در آنجا اشاره به تمام مشرقها و مغربهاي خورشید در عرض سال است،در حالی که در آیه مورد بحث تنها به نهایت قوس
صعودي و نزولی آن اشاره می کند.
*** به هر حال بعد از ذکر این نعمت باز جن و انس را مخاطب ساخته می گوید:
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 "کدامین نعمت از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟!( فَبِأَيِّ آ
***
ص : 122
[ [سوره الرحمن ( 55 ): آیات 19 تا 25
اشاره
جانُ ( 22 ) فَبِأَيِّ 􀀀 انِ ( 21 ) یَخْرُجُ مِنْهُمَا اَللُّؤْلُؤُ وَ اَلْمَرْ 􀀀 ما تُکَ ذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 انِ ( 20 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 لا یَبْغِی 􀀀 ما بَرْزَخٌ 􀀀 انِ ( 19 ) بَیْنَهُ 􀀀 مَرَجَ اَلْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِی
( انِ ( 25 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 لامِ ( 24 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 وارِ اَلْمُنْشَآتُ فِی اَلْبَحْرِ کَالْأَعْ 􀀀 انِ ( 23 ) وَ لَهُ اَلْجَ 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 آ
ترجمه:
-19 دو دریاي مختلف را در کنار هم قرار داد،در حالی که با هم تماس دارند.
-20 اما در میان آن دو برزخی است که یکی بر دیگري غلبه نمی کند! 21 -پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می
کنید؟ 22 -از آن دو لؤلؤ و مرجان خارج می شود.
-23 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟ 24 -و براي او است کشتیهاي ساخته شده اي که در دریا به حرکت
درمی آیند که همچون کوهی هستند! 25 -پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟
ص : 123
تفسیر:
دریاها با ذخائر گرانبهایشان
در ادامه شرح نعمتهاي پروردگار سخن از دریاها به میان می آورد، اما نه همه دریاها بلکه کیفیت خاصی در پاره اي از دریاها
که هم پدیده اي است عجیب و نشانه اي است از قدرت بی پایان حق،و هم وسیله اي است براي پدید آمدن بعضی از متاعهاي
مورد استفاده انسانها.
انِ ). 􀀀 می فرماید:"دو دریاي مختلف را در کنار هم قرار داد در حالی که با هم تماس دارند"( مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِی
انِ ). 􀀀 لا یَبْغِی 􀀀 ما بَرْزَخٌ 􀀀 *** "اما در میان آن دو برزخی است که مانع از طغیان و غلبه یکی بر دیگري می باشد"( بَیْنَهُ
ماده"مرج"(بر وزن فلج)به معنی مخلوط کردن و یا فرستادن و رها نمودن است،و در اینجا به معنی فرستادن و در کنار هم قرار
انِ ". 􀀀 لا یَبْغِی 􀀀 ما بَرْزَخٌ 􀀀 دادن می باشد،به قرینه جمله" بَیْنَهُ
منظور از این دو دریا به گواهی آیه 53 سوره"فرقان"دو دریاي آب "شیرین"و"شور"است،آنجا که می فرماید وَ هُوَ الَّذِي
ما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً : 􀀀 جاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُ 􀀀 ذا مِلْحٌ أُ 􀀀􀀀 راتٌ وَ ه 􀀀 ذا عَذْبٌ فُ 􀀀􀀀 مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ ه
"او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد یکی گوارا و شیرین است و دیگري شور و تلخ،و در میان آنها برزخی قرار
داد تا با هم مخلوط نشوند".
اما در اینکه این دو دریاي شیرین و شور کجاست که بر یکدیگر غلبه نمی کنند؟و این برزخی که میان آن دو قرار دارد
چیست؟در میان مفسران گفتگو بسیار است،و بعضی تعبیراتی دارند که نشان می دهد وضع دریاهاي زمین
ص : 124
در آن زمان براي آنها کاملا مشخص نبوده است،از جمله اینکه گفته اند:منظور از این دو دریا دریاي فارس و دریاي روم
است،در حالی که امروز می دانیم این هر دو دریا آب شور دارد و برزخی در میان آن دو نیست.
یا اینکه گفته اند:منظور دریاي آسمان است،و دریاي زمین که اولی شیرین و دومی شور است،در حالی که می دانیم دریایی
در آسمان وجود ندارد جز ابرها و بخاراتی که از اقیانوسهاي زمین برمی خیزد.
یا اینکه گفته اند:منظور از دریاي شیرین آبهاي زیرزمینی است،که با آبهاي دریاها مخلوط نمی شود،و برزخ میان این دو
دیوارهاي این مخازن آنها است.
در حالی که می دانیم در زیرزمین چیزي به صورت دریا کمتر یافت می شود، بلکه ذرات آب در لابلاي ذرات خاك و شن
مرطوب مخفی و پنهان است هنگامی که در نقطه اي چاه می کنند این رطوبتها تدریجا جمع شده و آب ظاهر می گردد،
بعلاوه لؤلؤ و مرجان که در آیات بعد به آن اشاره شده از آبهاي زیرزمینی به دست نمی آید.
پس منظور از این دو دریا چیست؟ سابقا در تفسیر سوره فرقان به این واقعیت اشاره کردیم که رودخانه هاي عظیم آب شیرین
هنگامی که به دریاها و اقیانوسها می ریزند معمولا دریایی از آب شیرین در کنار ساحل تشکیل می دهند و آب شور را به
عقب می رانند و عجب اینکه تا مدت زیادي این دو آب شیرین و شور به خاطر تفاوت درجه غلظت به هم آمیخته نمی شوند.
در مسافرت با هواپیما در مناطقی که این رودخانه ها به دریا می ریزند منظره دریاهاي آب شیرین و شور که در کنار هم قرار
دارند و از هم جدا هستند به خوبی از بالا نمایان است،و هنگامی که کناره این آبها به یکدیگر مخلوط
ص : 125
شوند آبهاي شیرین تازه جاي آنها را می گیرند،به طوري که این دو دریاي جدا از هم دائما جلب توجه می کند.
جالب اینکه به هنگام مد دریا که سطح اقیانوس بالا می آید آبهاي شیرین به عقب رانده می شود،بی آنکه با آب شور مخلوط
گردد(مگر در مواقع خشکسالی و کم آبی)و قسمت زیادي از خشکی را می پوشانند،لذا ساحل نشینان در این مناطق با مهار
کردن این آبهاي شیرین نهرهاي زیادي در منطقه ساحلی به وجود می آورند که به وسیله آن زمینهاي فراوانی مشروب می
شود.
این نهرها که از برکت جزر و مد ساحلی و تاثیر آن در آب این نهرها به وجود می آید در شبانه روز دو بار از آب شیرین پر و
خالی می شود،و وسیله بسیار مؤثري براي آبیاري مناطق وسیعی هستند.
در باره این دو دریا تفسیر جالب دیگري از ناحیه بعضی گفته شده که منظور از آن احتمالا جریان"گلف استریم"است که
شرح آن را به خواست خدا در نکات ذیل همین آیات بیان خواهیم کرد.
*** بار دیگر بندگان را مخاطب ساخته و در برابر این نعمتها از آنها سؤال کرده،می فرماید:"کدامین نعمت از نعمتهاي
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 پروردگارتان را انکار می کنید"؟! ( فَبِأَيِّ آ
جانُ ). 􀀀 *** سپس در ادامه همین سخن می افزاید:"از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان خارج می شود"!( یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْ
*** "کدامین نعمت از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟!( فَبِأَيِّ
ص : 126
انِ􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 آ
.(
***"لؤلؤ"و"مرجان"دو وسیله جالب زینتی است و در طب و معالجه بیماریها نیز مورد استفاده قرار می گیرد،ضمنا مال
التجاره و کالاي خوبی است که از آن عوائد زیادي به دست می آید،و روي همین جهات به عنوان دو نعمت در آیات فوق به
آن اشاره شده است.
اما"لؤلؤ"که در فارسی آن را"مروارید"گویند دانه شفاف و قیمتی است که در درون صدف در اعماق دریاها پرورش می
یابد،و هر قدر درشت تر باشد گرانبهاتر است،و در طب موارد استعمال گسترده اي دارد،اطباي پیشین داروهایی از آن براي
تقویت قلب و اعصاب،و برطرف کردن انواع خفقان،و حالت ترس و وحشت،و تقویت کبد،و رفع بدبویی دهان،و سنگهاي
.( کلیه و مثانه و یرقان تهیه می کردند،حتی در بیماریهاي چشم نیز از آن استفاده می نمودند ( 1
"مرجان"بعضی آن را به معنی لؤلؤهاي کوچک تفسیر کرده اند،ولی حقیقت چیز دیگر است،"مرجان"موجود زنده اي است
شبیه شاخه کوچک درخت که در اعماق دریاها می روید،و تا مدتها دانشمندان آن را نوعی"گیاه" می پنداشتند،ولی بعدا
روشن شد که نوعی حیوان است،هر چند به صخره هاي کف دریا می چسبد،و گاه منطقه وسیعی را می پوشاند و تدریجا
افزوده می شود، و جزائري تشکیل می دهد که به"جزائر مرجانی"معروف است.
مرجان معمولا در آبهاي ساکن نشو و نما می کند،و صیادان آن را از سواحل "دریاي احمر"و"مدیترانه"و بعضی نقاط دیگر
صید می کنند.
بهترین نوع مرجان زینتی"مرجان سرخ رنگ"است و هر قدر سرخ تر باشد قیمتی تر است،و تشبیهات شعرا در اشعارشان نیز بر
همین اساس است،
ص : 127
1) "تحفه حکیم مؤمن"و"دائره المعارف دهخدا"و منابع دیگر. -1
و بدترین نوع مرجان"مرجان سفید"است که به طور فراوان یافت می شود، و در میان این دو،"مرجان سیاه"قرار دارد.
"مرجان"نیز علاوه بر جنبه زینت استعمال طبی دارد،و خواص زیادي براي آن ذکر کرده اند،از جمله از آن داروهایی می
سازند که براي تقویت قلب،دفع سم افعی،تقویت اعصاب،معالجه اسهال،و خونریزیهاي رحم،بهره گیري می کنند، و گفته اند
.( براي بیماري صرع نیز مفید است ( 1
ذکر این نکته نیز لازم است که بعضی از مفسران تصریح کرده اند که لؤلؤ و مرجان تنها در آب شور پرورش می کند و لذا
جانُ "(از آن دو لؤلؤ و مرجان بیرون می آید)به زحمت افتاده اند، و گفته اند منظور 􀀀 در تفسیر آیه" یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْ
یکی از آن دو است(مانند آیه 31 زخرف).
ولی ما هیچ دلیلی بر این معنی نداریم،بلکه بعضی تصریح کرده اند که لؤلؤ و مرجان در آبهاي شیرین و شور هر دو یافت می
شود.
*** باز در ادامه همین بخش از نعمتها به مساله کشتیها که در حقیقت بزرگترین و مهمترین وسیله حمل و نقل بشر در گذشته
و حال بوده است اشاره کرده، می فرماید:"براي خدا است کشتیهاي ساخته شده اي که در دل دریا به حرکت در می آیند که
لامِ ). 􀀀 وارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْ 􀀀 همچون کوهی هستند"!( وَ لَهُ الْجَ
"جوار"جمع"جاریه"توصیفی است براي"سفن"به معنی"کشتی ها" که به خاطر اختصار از عبارت حذف شده،زیرا آنچه
بیشتر مورد توجه است همین جریان و حرکت کشتیهاست،به همین جهت روي همین وصف تکیه شده است(دقت کنید).
ص : 128
1) دائره المعارف فرید وجدي و کتب دیگر. -1
و اینکه"کنیز"را"جاریه"می گویند به خاطر حرکت و کوشش او در انجام خدمات است،و نیز اگر به دختر جوان"جاریه"گفته
می شود به خاطر جریان نشاط جوانی در وجود است.
"و منشآت"جمع"منشا"اسم مفعول از"انشاء"به معنی ایجاد است و جالب اینکه در عین تعبیر به منشآت که حکایت از مصنوع
بودن کشتی به وسیله انسان می کند می فرماید"و له"(از براي خدا است...)اشاره به اینکه مخترعان و سازندگان کشتی از
خواص خداداد که در مصالح مختلفی که در کشتی ها به کار می رود استفاده می کنند همچنین از خاصیت سیال بودن آب
دریاها،و نیروي وزش بادها بهره می گیرند،و خدا است که در آن مواد،و در دریا و باد این خواص و آثار را آفریده.
و لذا در جاي دیگر قرآن تعبیر به"تسخیر"شده وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِيَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ :"خداوند کشتی را مسخر فرمان شما
.( کرد که به فرمانش در دریا به حرکت درآید"(ابراهیم 32
بعضی"منشا"را از ماده"انشاء"به معنی"مرتفع ساختن"تفسیر کرده اند، و آن را اشاره به کشتیهاي بادبانی می دانند که از
برافراشتن بادبانها و قرار دادن آنها در مسیر بادها به عنوان نیروي محرك کشتیها استفاده می کردند.
"اعلام"جمع"علم"(بر وزن قلم)به معنی"کوه"است هر چند در اصل به معنی علامت و اثري است که از چیزي خبر می دهد،و
چون کوه ها از دور نمایان هستند از آنها تعبیر به"علم"شده است همانگونه که پرچم را نیز علم می گویند.
به این ترتیب قرآن روي کشتیهاي بزرگ که بر صفحه اقیانوسها و دریاها حرکت می کنند تکیه کرده است،و بر خلاف آنچه
بعضی تصور می کنند کشتیهاي بزرگ مخصوص عصر موتور و بخار نیست،در داستان جنگهاي یونانیان
ص : 129
و کشورهاي دیگر می خوانیم که از کشتیهاي بسیار بزرگ نیروبر استفاده می کردند.
*** و بار دیگر این سؤال پر معنی را تکرار کرده و می فرماید:"کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟( فَبِأَيِّ
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 آ
نکته ها:
اشاره
دریا کانون نعمتهاي الهی
همانگونه که دیدیم در این بخش از آیات به مساله دریا و اهمیت آن در زندگی بشر اشاره شده است،می دانیم دریاها تقریبا
سه چهارم سطح کره روي زمین را فرا گرفته است،و منبع عظیمی براي مواد غذایی،دارویی،زینت آلات، و طریق مهمی براي
حمل و نقل انسانها و کالاها است،و از همه مهمتر نزول بارانها،و تعدیل هوا،و حتی بخشی از وزش بادها از برکات دریاها
است.
اگر سطح دریاها کمتر یا بیشتر از آنچه اکنون هست بود یا کره زمین به خشکی می گرائید و یا آن چنان مرطوب می شد که
جاي زندگی نبود! لذا قرآن بارها و به تعبیرات مختلف،انسانها را به این نعمت بزرگ توجه داده و آنها را به اندیشه وا می
.( دارد،گاه می گوید:"خداوند دریا را براي شما تسخیر کرد": سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ (جاثیه 12
.( و گاه می گوید:"کشتی ها را براي شما تسخیر کرد": سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ (ابراهیم 32
.( ا فِی الْأَرْضِ (حج 65 􀀀 و گاه می گوید:"آنچه در روي زمین است مسخر شما ساخت": سَخَّرَ لَکُمْ م
از همه اینها گذشته دریا دیار عجائب است،کوچکترین گیاهان ذره بینی،
ص : 130
و بلندترین درختان عالم در دریاها می رویند،همچنین کوچکترین حیوانات و عظیمترین حیوانات غول پیکر در دریاها زندگی
می کنند! زندگی در اعماق دریاها در آنجا که نه نوري وجود دارد و نه غذایی، به قدري شگفت انگیز است که انسان از
مطالعه آن سیر نمی شود،و عجب اینکه حیوانات در آنجا از خودشان نور پخش می کنند،و مواد غذایی آنها در سطح آب
ساخته می شود و ته نشین می کند،و اندام آنها چنان محکم و مقاوم و توأم با فشار داخلی ساخته شده که در مقابل آن فشار
عظیم آب،که اگر انسان به حال عادي در آنجا قرار گیرد استخوانهایش تبدیل به آرد می شود،مقاومت می کند! ***
-2 گلف استریم،و رودهاي عظیم دریایی!
اگر تعجب نکنید در سراسر اقیانوسهاي جهان رودهاي عظیمی در حرکت است که یکی از نیرومندترین آنها"گلف
استریم"نام دارد.
این رود عظیم از سواحل آمریکاي مرکزي حرکت می کند و سراسر اقیانوس اطلس را می پیماید و به سواحل اروپاي شمالی
می رسد.
این آبها که از مناطق نزدیک به خط استوا حرکت می کنند گرم هستند، و حتی رنگ آنها گاه با رنگ آبهاي مجاور متفاوت
است،و عجب اینکه عرض همین رود عظیم دریایی(گلف استریم)در حدود 150 کیلومتر،و عمق آن چند صد متر می
باشد!سرعت آن در بعضی از مناطق به قدري است که در یک روز 160 کیلومتر راه را طی می کند.
تفاوت درجه حرارت این آبها با آبهاي مجاور در حدود 10 تا 15 درجه است،و لذا حاشیه غربی آن را دیوار سرد می نامند.
"گلف استریم"بادهاي گرمی به وجود می آورد،و مقدار قابل توجهی
ص : 131
از حرارت خود را به طرف کشورهاي شمالی قاره اروپا می برد،و هواي آن کشورها را بسیار مطبوع می کند،و شاید اگر این
جریان نبود زندگی در آن کشورها بسیار سخت و طاقتفرسا بود.
باز تکرار می کنیم"گلف استریم"یکی از این رودهاست،و در آبهاي پنج قاره جهان نظیر این جریان دریایی فراوان است.
و عامل اصلی آن تفاوت حرارت منطقه استوایی زمین و مناطق قطبی است که این حرکت را در آب دریاها به وجود می آورد.
این موضوع را با یک تجربه ساده می توان دریافت:اگر ظرف بزرگ آبی داشته باشیم در یک طرف آن قطعه یخی قرار
دهیم،و در طرف دیگر قطعه آهن داغی،و روي سطح آب کمی کاه بریزیم،می بینیم جریانی در سطح این آب پیدا می شود و
آبها آهسته از آن منطقه گرم به سوي منطقه سرد حرکت می کنند، عین این ماجرا در کل دریاهاي جهان روي می دهد،و
سرچشمه پیدایش این رودهاي دریایی است.
عجب اینکه این رودهاي عظیم دریایی با آبهاي اطراف خود کمتر آمیخته می شوند و هزاران کیلومتر راه را به همان صورت
انِ "را به وجود می آورند! و از آن جالبتر اینکه در محل 􀀀 یَبْغِی 􀀀 ما بَرْزَخٌ لا 􀀀 انِ بَیْنَهُ 􀀀 می پیمایند و مصداق" مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِی
برخورد این آبهاي گرم با آبهاي سرد مجاور، پدیده اي رخ می دهد که براي انسان بسیار پر سود است،زیرا در محل تقاطع
این آبهاي گرم و سرد یک نوع حالت بی حسی یا مرگ دستجمعی براي حیوانات ذره بینی که در میان آب معلق هستند به
وجود می آید،و از این راه ماده غذایی فراوان و بی حساب جمع می شود که سبب جلب دسته هاي بزرگ ماهیان می گردد، و
.( به این ترتیب این منطقه یکی از بهترین مناطق صید ماهی در کره زمین است ( 1
ص : 132
1) دائره المعارف"فرهنگنامه"جلد 12 صفحه 1228 و نشریه"بندر و دریا شماره 4 صفحه 100 و منابع دیگر. -1
و لذا یکی از تفسیرها براي آیات فوق همین است و منافاتی با سایر تفسیرها ندارد و جمع میان همگی ممکن است.
***
-3 تفسیري از بطون آیات
انِ ...فرمود:" 􀀀 در حدیثی از امام صادق ع نقل شده است که در تفسیر آیه مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِی
جانُ ،قال:الحسن و الحسین(ع) ": 􀀀 علی و فاطمه(ع)بحران عمیقان،لا یبغی احدهما علی صاحبه، یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْ
"علی و فاطمه دو دریاي عمیقند که هیچیک بر دیگري تجاوز نمی کند، و از این دو دریا لؤلؤ و مرجان یعنی حسن و حسین
.( خارج شده اند" ( 1
.( در تفسیر"در المنثور"همین معنی از بعضی از صحابه پیامبر ص نقل شده است ( 2
مرحوم"طبرسی"نیز در"مجمع البیان"آن را با مختصر تفاوتی نقل کرده است می دانیم قرآن مجید داراي بطونی است و یک
آیه ممکن است چندین معنی، و یا دهها معنی داشته باشد،و آنچه در این حدیث آمده است از بطون قرآن می باشد که
منافاتی با معنی ظاهر آن ندارد.
***
ص : 133
. 1) تفسیر قمی جلد 2 صفحه 344 -1
. 2) در المنثور جلد 6 صفحه 142 -2
[ [سوره الرحمن ( 55 ): آیات 26 تا 30
اشاره
اتِ وَ 􀀀 ماو 􀀀 انِ ( 28 ) یَسْئَلُهُ مَنْ فِی اَلسَّ 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 رامِ ( 27 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 لِ وَ اَلْإِکْ 􀀀 ی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو اَلْجَلا 􀀀 انٍ ( 26 ) وَ یَبْق 􀀀 ا ف 􀀀 کُلُّ مَنْ عَلَیْه
( انِ ( 30 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 اَلْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ ( 29 ) فَبِأَيِّ آ
ترجمه:
-26 تمام کسانی که روي آن(زمین)هستند فانی می شوند.
-27 و تنها ذات ذو الجلال و گرامی پروردگارت باقی می ماند.
-28 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟ 29 -تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از او تقاضا می
کنند،و او هر روز در شان و کاري است.
-30 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟
تفسیر:
اشاره
ما همه فانی و بقا بس تو راست!
باز در ادامه شرح نعمتهاي الهی در این آیات می افزاید:"تمام کسانی که بر روي زمین زندگی می کنند فانی می شوند"( کُلُّ
انٍ ). 􀀀 ا ف 􀀀 مَنْ عَلَیْه
ص : 134
اما چگونه"مساله فنا"می تواند در زمره نعمتهاي الهی قرار گیرد؟ ممکن است از این نظر باشد که این فنا به معنی فناي مطلق
نیست،بلکه دریچه اي است به عالم بقا و دالان و گذرگاهی است که شرط وصول به سراي جاویدان عبور از آن است.
دنیا با تمام نعمتهایش زندانی است براي مؤمن،و خروج از این دنیا آزاد شدن از این زندان تنگ و تاریک است.
و یا از این نظر که ذکر نعمتهاي فراوان گذشته ممکن است مایه غفلت و غرق شدن گروهی در زندگی دنیا و انواع خوردنیها
و نوشیدنیها و لؤلؤ و مرجان و مرکبهاي راهوارش گردد، لذا یادآوري می کند که این دنیا جاي بقا نیست، مبادا دلبستگی به
اینها پیدا کنید،و از آنها در مسیر پروردگار بهره نگیرید که این تذکر خود نعمتی است بزرگ.
ضمیر در"علیها"به زمین باز می گردد که در آیات قبل اشاره اي به آن بود،بعلاوه از قرائن نیز روشن است.
منظور از"من علیها"(کسانی که بر زمین هستند)انس و جن می باشند، هر چند بعضی از مفسران احتمال داده اند که حیوانات
و جنبندگان و موجودات زنده دیگر را نیز شامل می شود،ولی ظاهر تعبیر"من"که معمولا براي صاحبان عقل می آید همان
معنی اول است.
درست است که مساله"فنا"منحصر به انس و جن نیست،و نه حتی منحصر به موجودات زمینی،بلکه طبق تصریح قرآن تمام
إِلاّ وَجْهَهُ "(قصص 88 )ولی از آنجا که سخن از ساکنان زمین
􀀀
الِکٌ 􀀀 اهل آسمانها و همه موجودات فانی می شوند،" کُلُّ شَیْءٍ ه
در میان بوده در این آیه تنها آنها را مطرح کرده است.
*** در آیه بعد می افزاید"تنها ذات ذو الجلال و گرامی پروردگار تو باقی
ص : 135
رامِ ). 􀀀 لالِ وَ الْإِکْ 􀀀 ی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَ 􀀀 می ماند"( وَ یَبْق
"وجه"از نظر لغت به معنی صورت است که به هنگام مقابله با کسی با آن مواجه و روبرو می شویم،ولی هنگامی که در مورد
خداوند به کار می رود منظور ذات پاك او است.
بعضی نیز"وجه ربک"را در اینجا به معنی صفات پروردگار دانسته اند که از طریق آن،برکات و نعمتها بر انسانها نازل می
شود،همچون علم و قدرت و رحمت و مغفرت.
این احتمال نیز داده شده است که منظور اعمالی است که به خاطر خدا انجام داده می شود،بنا بر این همه فانی می شوند تنها
چیزي که باقی می ماند اعمالی است که از روي خلوص نیت و براي رضاي او انجام گرفته است.
ولی معنی اول از همه مناسبتر به نظر می رسد.
رامِ "که توصیفی است براي"وجه"اشاره به صفات جمال و جلال خدا است،زیرا ذو الجلال از صفاتی 􀀀 لالِ وَ الْإِکْ 􀀀 اما" ذُو الْجَ
خبر می دهد که خداوند"اجل" و برتر از آن است(صفات سلبیه)و"اکرام"به صفاتی اشاره می کند که حسن و ارزش چیزي را
ظاهر می سازد و آن"صفات"ثبوتیه خداوند مانند علم و قدرت و حیات او است.
بنا بر این معنی آیه رویهمرفته چنین می شود تنها ذات پاك خداوندي که متصف به صفات ثبوتیه و منزه از صفات سلبیه است
در این عالم باقی و برقرار می ماند.
بعضی از مفسران نیز"صاحب اکرام"بودن خداوند را اشاره به الطاف و نعمتهایی می دانند که با آن اولیاي خود را اکرام و
گرامی می دارد،جمع میان معانی در آیه فوق نیز ممکن است.
در حدیثی می خوانیم که مردي در حضور پیامبر ص مشغول نماز بود
ص : 136
سپس چنین دعا کرد:اللهم انی اسئلک بان لک الحمد،لا اله الا انت المنان، بدیع السماوات و الارض،ذو الجلال و الاکرام یا
حی یا قیوم.
پیامبر ص به اصحاب و یارانش فرمود:می دانید خدا را با چه نامی خواند؟عرض کردند:خدا و رسولش آگاهتر است،فرمود:
اللّ باسمه الاعظم الذي اذا دعی به اجاب،و اذا سئل به اعطی:
􀀀
و الذي نفسی بیده لقد دعا ه
"قسم به آن کس که جانم به دست او است خدا را به اسم اعظمش خواند که هر گاه کسی خدا را به آن بخواند اجابت می
.( کند،و هر گاه به وسیله آن از او تقاضا کند عطا می فرماید" ( 1
لاءِ􀀀 *** بار دیگر خلایق را مخاطب ساخته می فرماید:"کدامین نعمت از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟!( فَبِأَيِّ آ
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 رَبِّکُ
*** محتواي آیه بعد در واقع نتیجه اي است از آیات قبل،زیرا می فرماید:
"تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند همواره نیازهاي خود را از او می خواهند، و از او سؤال می کنند" ( یَسْئَلُهُ مَنْ فِی
اتِ وَ الْأَرْضِ ). 􀀀 ماو 􀀀 السَّ
چرا چنین نباشد؟در حالی که همه فانی اند و او باقی است،نه تنها در پایان جهان همه کائنات جز ذات پاك پروردگار راه فنا
می پویند که الان نیز همه در برابر او فانی هستند،و بقائشان بسته به بقاء او و مشیت او است،و اگر لحظه اي نظر لطفش را از
کائنات برگیرد"فرو ریزند قالبها"! با این حال مگر کسی جز او هست که اهل آسمانها و زمین از وي تقاضا کنند؟!
ص : 137
. 1) تفسیر"روح المعانی"جلد 27 صفحه 95 -1
تعبیر به"یساله"به صورت"فعل مضارع"دلیل بر این است که این سؤال و تقاضا دائمی است،و همگی به زبان حال از آن مبدأ
فیاض دائما فیض می طلبند، هستی می خواهند،و حوائج خود را تمنا می کنند،و این اقتضاي ذات موجود ممکن است که نه
تنها در"حدوث"بلکه در"بقاء"نیز وابسته و متکی به واجب الوجودند.
سپس می افزاید:"هر روز خداوند در شان و کاري است"( کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ ).
آري خلقت او دائم و مستمر است،و پاسخگویی او به نیازهاي سائلان و نیازمندان نیز چنین است،و هر روز طرح تازه اي ابداع
می کند.
یک روز اقوامی را قدرت می دهد،روز دیگري آنها را بر خاك سیاه می نشاند،یک روز سلامت و جوانی می بخشد،روز
دیگر ضعف و ناتوانی می دهد، یک روز غم و اندوه را از دل می زداید،روز دیگر مایه اندوهی می آفریند، خلاصه هر روز
طبق حکمت و نظام احسن،پدیده تازه و خلق و حادثه جدیدي دارد.
توجه به این حقیقت،از یک سو نیاز مستمر ما را به ذات پاك او روشن می کند،و از سوي دیگر پرده هاي یاس و نومیدي را از
دل کنار می زند.
و از سوي سوم غرور و غفلت را در هم می شکند.
آري او هر روز در شان و کاري است.
گرچه مفسران هر کدام گوشه اي از این معنی گسترده را به عنوان تفسیر آیه ذکر کرده اند:
بعضی تنها آمرزش گناهان،و بر طرف ساختن اندوهها،و تعالی و سقوط اقوام را.
و بعضی تنها مساله آفرینش و رزق و حیات و مرگ و عزت و ذلت را.
ص : 138
بعضی دیگر تنها مساله آفرینش و مرگ انسانها را عنوان نموده،و گفته اند:
خداوند در هر روز سه لشکر دارد:لشکري از اصلاب پدران به ارحام مادران منتقل می شوند،و لشکري از رحم مادران به عالم
دنیا گام می نهند،و لشکري از این دنیا روانه قبر می شوند.
ولی همانگونه که گفتیم آیه مفهوم گسترده اي دارد که هر گونه آفرینش تازه و خلقت جدید و دگرگونی و تحول را در این
جهان در بر می گیرد.
در روایتی از امیر مؤمنان علی ع می خوانیم:که در یکی از خطبه هایش فرمود:
للّ الذي لا یموت و لا تنقضی عجائبه لانه کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ من احداث بدیع لم یکن: "حمد و ستایش مخصوص
􀀀
الحمد ه
خداوندي است که هرگز نمی میرد،و شگفتیهاي خلقتش پایان نمی گیرد،چرا که هر روز در شان و کاري است،و موضوع تازه
.( اي می آفریند که هرگز نبوده ( 1
و در حدیث دیگري از رسول خدا ص می خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود:
من شانه ان یغفر ذنبا،و یفرج کربا و یرفع قوما،و یضع آخرین:
"از کارهاي او این است که گناهی را می بخشد،و ناراحتی و رنجی را برطرف می سازد،گروهی را بالا می برد،و گروه
.( دیگري را پائین می آورد" ( 2
این نکته نیز لازم به یادآوري است که"یوم"در اینجا به معنی روز در مقابل شب نیست،بلکه هم دورانهاي طولانی را شامل می
شود،و هم ساعات و لحظات را،و مفهومش این است که خداوند متعال هر زمان در شان و کاري است.
بعضی نیز شان نزولی براي آیه ذکر کرده اند که این آیه رد بر گفتار
ص : 139
. 1) "اصول کافی"مطابق نقل تفسیر"نور الثقلین"جلد 5 صفحه 193 -1
2) "مجمع البیان"ذیل آیات مورد بحث-این حدیث در"روح المعانی"از "صحیح بخاري"نیز نقل شده است. -2
یهود است که معتقد بودند خداوند روز"شنبه"همه کارها را تعطیل می کند! و هیچ حکم و فرمانی نمی دهد! ( 1)!قرآن می
گوید:برنامه آفرینش و تدبیر او لحظه اي تعطیل بردار نیست.
*** و باز به دنبال این نعمت مستمر و پاسخگویی به نیازهاي همه مخلوقات و اهل آسمانها و زمین تکرار می کند
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 که:"کدامین نعمت از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟!( فَبِأَيِّ آ
***
نکته ها:
اشاره
-1 حقیقت"فنا"چیست؟
اینکه در آیات فوق خواندیم همه کس جز خدا فانی می شود به معنی نابودي مطلق نیست،به این معنی که حتی روح انسان نیز
نابود می شود، و یا خاکهاي حاصل از جسم او معدوم می گردد،چرا که آیات قرآن تصریح به وجود برزخ تا روز رستاخیز می
.( کند ( 2)و از سوي دیگر بارها می گوید که مردگان در قیامت از قبرها برمی خیزند ( 3
.( و استخوانهاي پوسیده و"عظم رمیم"به فرمان خدا لباس حیات در تن می پوشند ( 4
و اینها همه گواه براي این است که فنا در این آیه و آیات مشابه به معنی به هم ریختن نظام جسم و جان،و قطع پیوندها،و بر
هم خوردن نظم عالم خلقت
ص : 140
. 1) "مجمع البیان"جلد 9 صفحه 202 -1
. 2) مؤمنون- 100 -2
. 3) یس- 51 -3
. 4) یس- 79 -4
و جانشین شدن عالم دیگري به جاي آن است.
***
-2 هر روز پدیده تازه اي می آفریند
گفتیم آیه" کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ "هم امید آفرین است،هم غرورشکن، و هم نشانه دوام خلقت و استمرار آفرینش،به همین
دلیل گاهی پیشوایان اسلام براي امید بخشیدن به افراد مخصوصا روي این آیه تکیه می کردند،چنان که در داستان تبعید
دردناك"ابو ذر"به"ربذه"می خوانیم:علی ع با جمله هاي بسیار گیرا و پر معنی به هنگام بدرقه او به او دلداري داد،سپس امام
حسن ع فرزند رشید امیر مؤمنان او را به عنوان"عمو"خطاب کرد و جمله هاي دیگري افزود، بعد از او سالار شهیدان امام
حسین ع زبان به سخن گشود و فرمود:
اللّ
􀀀
اللّ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ ، و قد منعک القوم دنیاهم و منعتهم دینک...فاسال ه
􀀀
اللّ تعالی قادر ان یغیر ما قد تري، ه
􀀀
یا عماه!ان ه
الصبر و النصر. ..
"اي عمو!خداوند متعال قادر است که این شرائط را دگرگون سازد،و او هر روز در شان و کار تازه اي است،آنها تو را مزاحم
دنیاي خود دیدند و تو را بازداشتند،و تو آنها را مزاحم دین خود دیدي و از آن بازداشتی...از خدا شکیبایی و پیروزي بطلب"
.(1)
و نیز می خوانیم هنگامی که امام حسین ع به سوي کربلا می آمد وقتی به منزلگاه"صفاح"رسید"فرزدق شاعر"حضرت را
ملاقات کرد،امام ع فرمود:بین لی خبر الناس خلفک:"بگو ببینم مردم پشت سرت چگونه بودند(اشاره به مردم عراق
اللّ یفعل ما یشاء:
􀀀
است)عرض کرد:الخبیر سالت،قلوب الناس معک، و سیوفهم مع بنی امیه!و القضاء ینزل من السماء و ه
"از شخص آگاهی سؤال کردي،بدان دلهاي مردم با تو است،اما شمشیرهایشان
ص : 141
. 1) الغدیر جلد 8 صفحه 301 -1
با بنی امیه است!اما فرمان الهی از آسمان نازل می شود و خداوند هر چه را صلاح بداند و اراده کند انجام می دهد".
للّ الامر یفعل ما یشاء،و کل یوم ربنا فی شان:"راست گفتی خدا هر چه را مشیت کند انجام می
􀀀
امام حسین ع فرمود:صدقت ه
.( دهد،و پروردگار ما هر روز در شان و کاري است" ( 1
اینها همه نشان می دهد که این آیه آیه اي است امیدبخش براي مؤمنان.
جالب اینکه می گویند:یکی از امراء از وزیر خود از تفسیر این آیه سؤال کرد اما او اظهار بی اطلاعی نمود و تا فرداي آن روز
مهلت خواست.
هنگامی که محزون و غمناك به منزل آمد غلام سیاه(با معرفتی)داشت سؤال کرد:چه خبر است؟ماجرا را گفت،غلام اظهار
داشت به سراغ امیر برو اگر مایل باشد من تفسیر آیه را براي او بازگو می کنم،امیر او را خواست و از وي سؤال کرد،در پاسخ
گفت:
اي امیر!شانه ان یولج اللیل فی النهار،و یولج النهار فی اللیل، و یخرج الحی من المیت،و یخرج المیت من الحی،و یشفی سقیما و
یسقم سلیما،و یبتلی معافا،و یعافی مبتلی،و یعز ذلیلا،و یذل عزیزا،و یفقر غنیا و یغنی فقیرا:"شان خداوند این است که شب و
روز را یکی بعد از دیگري می آورد،و می برد،از دل مرده زنده خارج می کند،و از زنده مرده،بیماري را شفا می دهد،و
سالمی را بیمار می کند،تندرستی را مبتلا می سازد،و مبتلایی را عافیت می بخشد،ذلیلی را عزت می دهد،و عزیزي را ذلیل می
اللّ عنک:"مشکلی را براي من
􀀀
کند،ثروتمندي را فقیر می سازد و فقیري را غنی می کند"! امیر گفت:فرجت عنی فرج ه
گشودي
ص : 142
. 1) "کامل ابن اثیر"جلد 4 صفحه 40 -1
.( خداوند مشکلت را بگشاید"و بعد او را اکرام کرد و انعام داد ( 1
***
-3 حرکت جوهري
بعضی از طرفداران"حرکت جوهري"به آیاتی از قرآن استدلال کرده و یا لا اقل آن را اشاره اي بر مقصود خود می دانند،از
جمله همین آیه" کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ "است.
توضیح اینکه:قدماي فلاسفه معتقد بودند حرکت تنها در چهار مقوله عرضیه امکان پذیر است(مقوله
هاي"این"و"کم"و"کیف"و"وضع") و به تعبیر ساده تر ممکن است یک جسم از نظر مکان تغییر محل دهد،و یا نمو کرده بر
کمیتش افزوده شود،و یا فی المثل رنگ و بو و طعم آن(همچون یک سیب بر درخت)تغییر یابد،و یا در جاي خود و به دور
خویش بگردد(مانند حرکت وضعی زمین)ولی معتقد بودند هرگز در جوهر و ذات جسم حرکت امکان پذیر نیست،چرا که در
هر حرکتی باید ذات متحرك ثابت باشد،و عوارض آن دگرگون شود،و گرنه حرکت مفهومی نخواهد داشت.
ولی فلاسفه متاخرین این نظریه را رد کردند و معتقد به حرکت جوهري شدند،و گفتند:اساس حرکت در ذات و جوهر است
که آثار آن در عوارض ظاهر می شود.
نخستین کسی که این نظر را به صورت مشروح و مستدل عرضه کرد"ملا صدراي شیرازي"بود،او گفت:تمام ذرات کائنات و
جهان ماده یکپارچه حرکت است، و یا به تعبیر دیگر ماده اجسام وجودي است سیال که دائما ذاتش دگرگون می شود،و هر
لحظه وجود تازه اي است که با وجود قبل فرق دارد،اما چون این
ص : 143
. 1) "تفسیر قرطبی"جلد 9 صفحه 6337 -1
دگرگونیها با هم اتصال دارد یک شیء محسوب می شود،بنا بر این ما هر لحظه وجود تازه اي هستیم،اما این وجودات متصل و
مستمر است،و صورت واحدي دارد،یا به تعبیر دیگر:ماده داراي چهار بعد است:طول و عرض و عمق و بعد دیگري که نامش
را"زمان"می گذاریم،و این زمان چیزي جز مقدار حرکت در جوهر نیست(دقت کنید).
اشتباه نشود حرکت جوهري ارتباطی با مساله حرکت درون اتمها ندارد، چرا که آن حرکتی است در مکان و حرکتی است در
عرض.
حرکت جوهري مفهوم بسیار عمیقتري دارد که ذات و هویت جسم را شامل می شود،و عجب اینکه در اینجا متحرك عین
حرکت می شود،و اشیاء دالانی می شوند براي خودشان!(دقت کنید).
آنها براي اثبات این مقصد دلائل متعددي دارند که اینجا جاي شرح آن نیست،ولی بد نیست که به نتیجه این عقیده فلسفی
اشاره کنیم نتیجه اش این است که ما مساله خداشناسی را از هر زمان روشنتر درك کنیم،چرا که خلقت و آفرینش تنها در
آغاز دنیا نبوده،بلکه هر ساعت و هر لحظه اي آغازي است، و دائما خداوند دست در کار خلقت و آفرینش جدیدي است،و
دائما ما وابسته او و مستفیض از فیض ذات او هستیم،و کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ را نیز به این معنی تفسیر کرده اند،البته مانعی ندارد
که آن هم جزئی از مفهوم گسترده آیه باشد.
***
ص : 144
[ [سوره الرحمن ( 55 ): آیات 31 تا 36
اشاره
اتِ وَ 􀀀 ماو 􀀀 طارِ اَلسَّ 􀀀 ا مَعْشَرَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ إِنِ اِسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْ 􀀀 انِ ( 32 ) ی 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 لانِ ( 31 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ اَلثَّقَ
رانِ 􀀀 لا تَنْتَصِ 􀀀 حاسٌ فَ 􀀀 ارٍ وَ نُ 􀀀 واظٌ مِنْ ن 􀀀 ما شُ 􀀀 انِ ( 34 ) یُرْسَلُ عَلَیْکُ 􀀀 ما تُکَ ذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 طانٍ ( 33 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 إِلاّ بِسُلْ
􀀀
لا تَنْفُذُونَ 􀀀 اَلْأَرْضِ فَانْفُذُوا
( انِ ( 36 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 35 ) فَبِأَيِّ آ )
ترجمه:
-31 به زودي به حساب شما می پردازیم اي دو گروه انس و جن.
-32 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟ 33 -اي گروه جن و انس!اگر می توانید از مرزهاي آسمانها و زمین
بگذرید،ولی هرگز قادر نیستید مگر با نیرویی(الهی).
-34 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟ 35 -شعله هایی از آتش بی دود،و دودهایی متراکم،بر شما می
فرستد،و نمی توانید از کسی یاري بطلبید!
ص : 145
-36 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟!
تفسیر:
اگر می توانید از مرزهاي آسمانها بگذرید!
نعمتهایی که تا کنون در آیات این سوره مطرح شده مربوط به این جهان بوده است،ولی در آیات مورد بحث از محاسبه قیامت
و بعضی دیگر از خصوصیات معاد سخن می گوید که در عین تهدید بودن براي مجرمان وسیله تربیت و آگاهی و بیداري و
هم وسیله تشویق و دلگرمی مؤمنان است،و به همین جهت نعمت محسوب می شود،لذا بعد از ذکر هر کدام همان سؤال را که
در باره نعمتها است تکرار می کند.
.(2)( لانِ ) ( 1 􀀀 نخست می فرماید:"به زودي به حساب شما می پردازیم اي انس و جن"! ( سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَ
آري در آن روز خداوند عالم قادر دقیقا همه اعمال و گفتار و نیات انس و جن را مورد بررسی و حساب دقیق قرار داده،و
کیفر و پاداش مناسب را براي آنها تعیین می کند.
با اینکه خداوند هر گاه به چیزي بپردازد از چیز دیگري غافل نمی شود و در آن واحد احاطه علمی به همه کائنات دارد و
هرگز چیزي او را از چیز دیگر
ص : 146
1) باید توجه داشت در رسم الخط قدیمی قرآن مجید در چند مورد"ایها"به صورت "ایه"نوشته شده است که آیه مورد -1
بحث و دو آیه دیگر(نور- 31 و زخرف- 49 ) می باشد،در حالی که در موارد دیگر رسم الخط"ایها"با الف کشیده آخر ثبت
شده است، و به نظر می رسد که این بر اساس ضابطه اي در رسم الخط قدیم بوده است.
2) با اینکه"الثقلان"تثنیه است،ضمیر در"لکم"به صورت"جمع"آمده،به خاطر اینکه اشاره به دو گروه است. -2
مشغول نمی سازد"لا یشغله شان عن شان"ولی با اینحال تعبیر به"سنفرغ" جالب است،چرا که این تعبیر معمولا در موردي
گفته می شود که شخصی تمام کارهاي خود را رها می کند،تا با حواس جمع به کاري بپردازد،و این تنها در مورد مخلوقاتی
است که به حکم محدودیت هر گاه توجه به چیزي کنند از چیز دیگر باز می مانند.
ولی این تعبیر در مورد خداوند چیزي جز تاکید هر چه بیشتر بر مساله رسیدگی به حساب نخواهد بود،به گونه اي که هیچ
مثقال ذره اي از قلم نخواهد افتاد،و چه عجیب است که خداوند بزرگ حساب بندگان کوچک خود را بر عهده گیرد،و چه
هولناك و وحشتناك است یک چنین محاسبه؟! "ثقلان"از ماده"ثقل"(بر وزن کبر)به معنی بار سنگین است، و به معنی وزن
نیز آمده است،اما"ثقل"(بر وزن خبر)معمولا به متاع و بار مسافر گفته می شود،و اطلاق آن بر گروه جن و انس به خاطر
سنگینی معنوي آنهاست،چرا که خداوند به آنها از نظر عقل و شعور و علم و آگاهی وزن و ارزش خاصی داده است،هر چند
از نظر جسمی نیز در مجموع سنگینی قابل ملاحظه اي دارند، و لذا در"آیه 2 سوره زلزال"می خوانیم: وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ
ا که یکی از معانی آن خروج انسانها از قبرها به هنگام رستاخیز است،ولی به هر حال این تعبیر آیه مورد بحث بیشتر 􀀀 الَه 􀀀 أَثْق
توجه به جنبه معنوي دارد،به خصوص اینکه در مورد گروه جن به نظر می رسد از نظر جسمی وزن چندانی نداشته باشند.
این نکته نیز قابل تذکر است که ذکر خصوص این دو گروه به خاطر آن است که عمده کسانی که مکلف به تکالیف الهی
هستند همینها می باشند.
*** و بعد از ذکر این معنی باز این سؤال را تکرار می فرماید:کدامین یک از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"( فَبِأَيِّ
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 آ
ص : 147
*** در تعقیب آیه گذشته که از مساله حساب دقیق الهی سخن می گفت باز جن و انس را مخاطب ساخته می گوید:"اي
جمعیت جن و انس!هر گاه به راستی می خواهید از مجازات و کیفر الهی برکنار مانید اگر می توانید از مرزهاي آسمانها و
زمین بگذرید،و از حیطه قدرت او خارج شوید،ولی هرگز قادر بر این کار نیستید مگر با نیرویی الهی،و چنین نیروي الهی نیز
إِلاّ
􀀀
لا تَنْفُذُونَ 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا 􀀀 ماو 􀀀 طارِ السَّ 􀀀 ا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْ 􀀀 در اختیار شما نیست" ( ی
طانٍ ). 􀀀 بِسُلْ
به این ترتیب شما هرگز یاراي فرار از دادگاه عدل خدا و پیامدهاي آن را ندارید،هر جا بروید ملک خدا است،و هر کجا
باشید محل حکومت او است، آري این موجود ضعیف و ناتوان کجا می تواند از عرصه قدرت خداوند بگریزد همانگونه که
امیر مؤمنان علی ع در دعاي روحپرور کمیل عرضه می دارد:
و لا یمکن الفرار من حکومتک.
"معشر"در اصل از"عشر"به معنی"عدد ده"گرفته شده است،و چون عدد ده یک عدد کامل است واژه"معشر"به جمعیت
کاملی گفته می شود که از اصناف و طوائف مختلف تشکیل گردد.
"اقطار"جمع"قطر"به معنی اطراف چیزي است.
"تنفذوا"از ماده نفوذ در اصل به معنی پاره کردن و عبور کردن از چیزي است،و تعبیر به"من اقطار"اشاره به این است که
جوانب آسمانها را بشکافید و از آن بگذرید،و به خارج آنها سفر کنید.
ضمنا مقدم داشتن"جن"در اینجا ممکن است به خاطر این باشد که آنها آمادگی بیشتري براي سیر آسمانها دارند.
ص : 148
در اینکه آیه فوق مربوط به قیامت است،یا دنیا،و یا هر دو؟در میان مفسران گفتگو است،و چون آیات قبل و بعد از آن ناظر به
رویدادهاي سراي دیگر است به نظر می رسد که این آیه نیز مربوط به فرار از چنگال عدالت الهی در قیامت باشد.
طانٍ "(نمی توانید بگذرید مگر با قدرت و نیرو)آن را اشاره به مسافرتهاي 􀀀 إِلاّ بِسُلْ
􀀀
تَنْفُذُونَ 􀀀 ولی بعضی با توجه به جمله" لا
فضایی بشر دانسته اند که قرآن شرط آن را داشتن سلطه علمی و صنعتی بر این کار دانسته است.
این احتمال نیز داده شده که هم ناظر به رستاخیز باشد،و هم ناظر به دنیا، یعنی نه در اینجا قادرید بدون قدرت در اقطار آسمان
نفوذ کنید،و نه در آنجا، منتها،در اینجا وسیله محدودي در اختیار شما قرار دارد،اما در آنجا هیچ وسیله اي نیست.
بعضی نیز تفسیر چهارمی براي آن گفته اند که منظور نفوذ فکري و علمی در اقطار آسمانها است که با قدرت استدلال براي
بشر امکان پذیر است.
ولی تفسیر اول از همه مناسبتر به نظر می رسد و مؤید آن بعضی از اخباري است که در منابع اسلامی در این زمینه نقل شده از
جمله در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم:"روز قیامت خداوند بندگان را در محل واحدي جمع می کند و به فرشتگان
آسمان پائین وحی می فرستد فرود آیید،آنها که دو برابر جمعیت روي زمین از جن و انس هستند فرود می آیند،سپس اهل
آسمان دوم که آنها نیز دو برابر همه می باشند فرود می آیند،و به همین ترتیب فرشتگان هفت آسمان فرود می آیند و همچون
هفت حجابی گرداگرد انس و جن را احاطه می کنند،اینجاست که منادي صدا می زند:اي جمعیت جن و انس اگر می توانید
از اقطار آسمانها و زمین بگذرید،اما هرگز نمی توانید جز با قدرت الهی و در اینجا می بینند اطراف آنها را هفت گروه عظیم
از فرشتگان فرا گرفته اند(و راهی
ص : 149
براي فرار از چنگال عدالت نیست) ( 1)جمع میان تفاسیر نیز امکان پذیر است.
*** باز در اینجا دو گروه را مخاطب ساخته،می گوید:"کدامین یک از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟!( فَبِأَيِّ
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 آ
درست است که تهدید فوق به ظاهر در مسیر مجازات و کیفر است،ولی از آنجا که ذکر آن هشداري است به همه انسانها،و
عاملی است براي اصلاح و تربیت،طبعا لطف و نعمتی محسوب می شود.و اصولا وجود حساب در هر دستگاه نعمت بزرگی
است چرا که به خاطر آن سرهاي همه به حساب خواهد بود! *** آیه بعد براي تاکید آنچه در آیه قبل دائر بر عدم قدرت
انس و جن بر فرار از چنگال عدالت آمده،می افزاید:"شعله هایی از آتش بی دود،و دودهایی متراکم بر شما می فرستد(و آن
چنان شما را از هر سو احاطه می کنند که راهی براي فرار نیست)و در این هنگام نمی توانید از کسی یاري بطلبید"( یُرْسَلُ
رانِ ). 􀀀 لا تَنْتَصِ 􀀀 حاسٌ فَ 􀀀 ارٍ وَ نُ 􀀀 واظٌ مِنْ ن 􀀀 ما شُ 􀀀 عَلَیْکُ
از یک سو فرشتگان شما را احاطه کرده اند و از سوي دیگر شعله هاي گرم و سوزان آتش و دودهاي تیره و تار و خفقان آور
اطراف محشر را فرا می گیرد و راهی براي گریز نیست.
"شواظ"-به گفته"راغب"در"مفردات"و"ابن منظور"در"لسان العرب" و بسیاري از مفسران-به معنی شعله هاي بی دود آتش
است،و بعضی آن را به معنی زبانه هاي آتش که از خود آتش به ظاهر بریده می شود و سبز رنگ است تفسیر کرده اند،و در
هر حال این تعبیر اشاره به شدت حرارت آن است.
ص : 150
. 1) "تفسیر صافی"صفحه 517 ،تفسیر مجمع البیان جلد 9 صفحه 205 -1
و"نحاس"به معنی دود(و یا شعله هاي قرمز رنگ و دودآلود آتش)است که به رنگ مس در می آید،بعضی نیز آن را به
معنی"مس مذاب"تفسیر کرده اند که ظاهرا هیچ تناسبی با آیه مورد بحث ندارد،زیرا سخن از موجودي در میان است که
انسان را در قیامت احاطه کند و از فرار از دادگاه عدل الهی بازدارد.
و چه عجیب است دادگاه قیامت که انسان از هر سو در احاطه کامل ماموران الهی و آتش سوزان و دود کشنده قرار گرفته،و
راهی جز حضور در آن دادگاه و تسلیم در برابر حکم آن محکمه ندارد.
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 *** باز می فرماید:"کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟! ( فَبِأَيِّ آ
تعبیر به نعمت در اینجا نیز به خاطر همان لطفی است که در آیه قبل به آن اشاره شد.
***
ص : 151
[ [سوره الرحمن ( 55 ): آیات 37 تا 45
اشاره
لا جَانٌّ ( 39 ) فَبِأَيِّ 􀀀 لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ 􀀀 انِ ( 38 ) فَیَوْمَئِذٍ 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 انِ ( 37 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 کانَتْ وَرْدَهً کَالدِّه 􀀀 ماءُ فَ 􀀀 فَإِذَا اِنْشَقَّتِ اَلسَّ
ذِهِ جَهَنَّمُ 􀀀 انِ ( 42 ) ه 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 دامِ ( 41 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 واصِی وَ اَلْأَقْ 􀀀 ماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّ 􀀀 انِ ( 40 ) یُعْرَفُ اَلْمُجْرِمُونَ بِسِی 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 آ
( انِ ( 45 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 ا وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ ( 44 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 اَلَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا اَلْمُجْرِمُونَ ( 43 ) یَطُوفُونَ بَیْنَه
ترجمه:
-37 در آن هنگام که آسمان شکافته شود،و همچون روغن مذاب گلگون گردد(حوادث هولناکی رخ می دهد که تاب تحمل
آن را نخواهید داشت).
-38 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟! 39 -در آن روز هیچکس از انس و جن از گناهش سؤال نمی
شود.
ص : 152
-40 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟ 41 -بلکه مجرمان با قیافه هایشان شناخته می شوند،و آن گاه آنها
را با موهاي پیش سر، و پاهایشان،می گیرند(و به دوزخ می افکنند).
-42 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟ 43 -این همان دوزخی است که مجرمان آن را انکار می کردند.
-44 امروز در میان آن آب سوزان در رفت و آمدند! 45 -پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟
تفسیر:
اشاره
گنهکاران از سیمایشان شناخته می شوند!
در تعقیب آیات گذشته که بعضی از حوادث رستاخیز را بازگو می کرد، این آیات هم چنان ادامه همان بحث و ذکر
خصوصیات دیگري از صحنه قیامت، و چگونگی حساب،و مجازات،و کیفر است.
نخست می فرماید:"هنگامی که آسمان شکافته شود،و همانند روغن مذاب گلگون گردد،حوادث هولناکی واقع می شود که
.( انِ ) ( 1 􀀀 کانَتْ وَرْدَهً کَالدِّه 􀀀 ماءُ فَ 􀀀 هیچکس را یاراي تحمل آن نیست"( فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّ
از مجموع آیات"قیامت"به خوبی استفاده می شود که در آن روز نظام کنونی جهان به کلی در هم می ریزد،و حوادث بسیار
هول انگیز در سرتاسر عالم رخ می دهد،کواکب و سیارات و زمین و آسمان دگرگون می شوند، و مسائلی که تصور آن
امروز براي ما مشکل است واقع می گردد،و از جمله چیزي است که در آیه فوق آمده است که کرات آسمانی از هم می
شکافد و به
ص : 153
1) در اینکه"اذا"در این جمله شرطیه است یا فجائیه است و یا ظرفیه احتمالات متعددي داده شده ولی بهتر همان اول است -1
و جزاي شرط محذوف می باشد و ممکن است در تقدیر چنین باشد فاذا انشقت السماء فکانت ورده کالدهان کان اهوال لا
یطیقها البیان.
رنگ سرخ و به صورت مذاب همچون روغن در می آید.
"ورده"و"ورد"به معنی"گل"است و از آنجا که گلها غالبا سرخ رنگند معنی سرخ را در اینجا تداعی می کند.
این واژه به معنی اسبهاي سرخ رنگ نیز آمده،و از آنجا که اینگونه اسبها در فصول سال تغییر رنگ می دهند در فصل بهار
کمی زرد رنگ و در فصل زمستان سرخ رنگ،و در شدت سرما تیره رنگ می شوند،دگرگونیهایی که صحنه آسمان در
قیامت پیدا می کند به آن تشبیه شده است که گاه همچون شعله آتش سرخ و سوزان،و گاه زرد رنگ،و گاه سیاه دودآلود و
تیره و تار می شود.
"دهان"(بر وزن کتاب)به معنی روغن مذاب،و گاه به معنی دردي است که در روغن ته نشین می کند،و غالبا رنگهاي مختلفی
دارد.این تشبیه ممکن است از این نظر باشد که رنگ آسمان به صورت روغن مذاب گلگون در می آید،و یا اشاره به ذوب
شدن کرات آسمانی،و یا رنگهاي مختلف آن بوده باشد بعضی"دهان"را به معنی"چرم سرخ رنگ"نیز تفسیر کرده اند،و در
هر صورت این تشبیهات تنها می تواند شبحی از آن صحنه هولناك را مجسم سازد، چرا که در واقع شباهتی به هیچ حادثه اي
از حوادث این دنیا ندارد، و صحنه هایی است که تا کسی نبیند نمی داند.
*** و از آنجا که اعلام وقوع این حوادث هولناك در صحنه قیامت،و یا قبل از آن هشداري است به همه مجرمان و مؤمنان،و
لطفی است از الطاف الهی، بعد از آن همان جمله سابق را تکرار فرموده،می گوید:"کدامین نعمت از نعمتهاي پروردگارتان را
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 انکار می کنید"؟!( فَبِأَيِّ آ
*** در آیه بعد،از حوادث تکوینی قیامت،به وضع انسان گنهکار در آن روز،
ص : 154
لا􀀀 لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ 􀀀 پرداخته،می افزاید:"در آن روز هیچ کس از انس و جن از گناهش پرسش نمی شود" ( فَیَوْمَئِذٍ
جَانٌّ ).
چرا سؤال نمی کنند؟براي اینکه همه چیز در آن روز آشکار است،یوم البروز است،و در چهره انسانها همه چیز خوانده می
شود.
ممکن است تصور شود که این آیه با آیاتی که تصریح و تاکید بر مساله سؤال از بندگان در قیامت می کند تضاد
93 سوره - دارد،مانند"آیه 24 صافات" و قفوهم انهم مسئولون:"آنها را متوقف سازید که باید از آنها سؤال شود" و"آیه 92
کانُوا یَعْمَلُونَ : 􀀀 عَمّ
ا􀀀 أَج حجر" فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ مَْعِینَ
"به پروردگارت سوگند که از همه آنها سؤال می کنیم از کارهایی که انجام می دادند".
ولی با توجه به یک نکته این مشکل حل می شود و آن اینکه قیامت یک روز بسیار طولانی است،و انسان از مواقف و
گذرگاه هاي متعددي باید بگذرد و در هر صحنه و موقفی باید مدتی بایستد،طبق بعضی از روایات این مواقف پنجاه موقف
است،در بعضی از این مواقف مطلقا سؤالی نمی شود،بلکه"رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون"چنان که در آیات بعد
خواهد آمد.
.( و در بعضی از مواقف مهر بر دهان انسان گذارده می شود و اعضاي بدن به شهادت برمی خیزند ( 1
.( در بعضی از انسانها دقیقا پرسش می شود ( 2
و در بعضی دیگر انسانها به جدال و دفاع و مخاصمه برمی خیزند ( 3)خلاصه
ص : 155
. 1) یس 65 -1
2) مانند آیه مورد بحث و دو آیه اي که در بالا اشاره کردیم. -2
. 3) نحل 111 -3
هر صحنه اي شرایطی دارد و هر صحنه از صحنه دیگر خوفناکتر است.
*** و باز در تعقیب آن همگان را مخاطب ساخته می گوید"کدامین نعمت از نعمتهاي پروردگارتان را تکذیب می کنید"؟!(
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 فَبِأَيِّ آ
.( ماهُمْ ) ( 1 􀀀 *** آري در آن روز سؤال نمی شود،بلکه"مجرمان با قیافه هایشان شناخته می شوند"( یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِی
گروهی داراي چهره هاي بشاش نورانی و درخشانند که بیانگر ایمان و عمل صالح آنهاست،و گروهی دیگر صورتهایی سیاه و
تاریک و زشت و عبوس دارند که نشانه کفر و گناه آنهاست،چنان که در آیات 38 تا 41 سوره عبس می خوانیم:
ا قَتَرَهٌ :"در آن روز چهره هایی درخشان و نورانیند،و 􀀀 ا غَبَرَهٌ تَرْهَقُه 􀀀 ضاحِکَهٌ مُسْتَبْشِرَهٌ وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْه 􀀀 " وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَهٌ
چهره هایی تاریک،که سیاهی مخصوصی آن را پوشانیده".
دامِ 􀀀 واصِی وَ الْأَقْ 􀀀 سپس می افزاید:"آن گاه آنها را با موهاي پیش سر،و پاهایشان می گیرند، و به دوزخ می افکنند"!( فَیُؤْخَذُ بِالنَّ
.(
"نواحی"جمع"ناحیه"چنان که راغب در مفردات می گوید:در اصل به معنی موهاي پیش سر و از ماده"نصا"(بر وزن نصر)به
معنی اتصال و پیوستگی است،و"اخذ به ناصیه"به معنی گرفتن موي پیش سر است،و گاه کنایه از غلبه کامل بر چیزي می آید.
ص : 156
1) "سیما"در اصل به معنی"علامت و نشانه"است،و هر گونه علامت و نشانه اي را که در صورت و یا سایر نقاط بدن آنها -1
باشد شامل می شود،ولی از آنجا که علائم خوشحالی و بد حالی بیشتر در صورت نمایان می گردد به هنگام ذکر این لفظ
غالبا صورت تداعی می شود.
"اقدام"جمع"قدم"به معنی پاها است.
گرفتن مجرمان با موي پیش سر،و پاها،ممکن است به معنی حقیقی آن باشد که ماموران عذاب این دو را می گیرند و آنها را
از زمین برداشته،با نهایت ذلت به دوزخ می افکنند،و یا کنایه از نهایت ضعف و ناتوانی آنها در چنگال ماموران عذاب الهی
است،که این گروه را با خواري تمام به دوزخ می برند، و چه صحنه دردناك و وحشتناکی است آن صحنه؟ *** باز از آنجا
که یادآوري این مسائل در زمینه معاد هشدار و لطفی است به همگان می افزاید:"کدامین نعمت از نعمتهاي پروردگارتان را
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 تکذیب می کنید"؟! ( فَبِأَيِّ آ
ذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا 􀀀 *** در آیه بعد می فرماید:"این همان دوزخی است که مجرمان پیوسته آن را انکار می کنند"( ه
الْمُجْرِمُونَ ).
در اینکه مخاطبین حاضران در محشرند و این سخن در قیامت به آنها گفته می شود؟و یا مخاطب شخص پیامبر ص می باشد،و
در دنیا به او گفته شده است؟ مفسران تفسیرهاي مختلفی دارند،ولی قرائنی در آیه وجود دارد که معنی دوم را تقویت می کند
زیرا تعبیر به فعل مضارع(یکذب)و استفاده از جمله غائب با عنوان"مجرمون"بیانگر این است که خداوند به پیامبرش ص می
گوید:
این اوصاف دوزخی است که همواره مجرمان در این دنیا آن را انکار می کنند، و یا اینکه مخاطب همه انس و جن هستند که
به آنها هشدار می دهد جهنمی که مجرمان آن را انکار می کنند داراي چنین اوصافی است که می شنوید،باید به هوش
باشید،عاقبت کارتان به آنجا نرسد.
*** باز در توصیف جهنم و عذابهاي دردناك آن می افزاید:"مجرمان در میان
ص : 157
ا وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ ). 􀀀 دوزخ و آب سوزان در رفت و آمدند"( یَطُوفُونَ بَیْنَه
"آن"و"آنی"در اینجا به معنی آبی است که در نهایت حرارت و سوزندگی باشد،و در اصل از ماده"انا"(بر وزن رضا)به معنی
وقت گرفته شده،زیرا آب سوزان به وقت و مرحله نهایی خود رسیده است.
به این ترتیب آنها از یک سو در میان شعله هاي سوزان جهنم می سوزند و تشنه می شوند و تمناي آب می کنند،و از سوي
دیگر آب جوشان به آنها می دهند (یا بر آنها می ریزند)و این مجازاتی است دردناك.
از بعضی از آیات قرآن استفاده می شود که چشمه سوزان حمیم در کنار جهنم است که نخست دوزخیان را در آن می برند و
سپس در آتش دوزخ می افکنند:
.( النّ یُسْجَرُونَ "(مؤمن 71 و 72
ارِ 􀀀 ثُم فِی " یُسْحَبُونَ فِی الْحَمِیمِ ا وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ "در آیه مورد بحث نیز متناسب با همین معنی است. 􀀀 تعبیر به" یَطُوفُونَ بَیْنَه
*** باز به دنبال این هشدار و اخطار شدید بیدار کننده که لطفی است از ناحیه خداوند،می فرماید:"کدامین نعمت از نعمتهاي
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 پروردگارتان را انکار می کنید"؟! ( فَبِأَيِّ آ
***
ص : 158
[ [سوره الرحمن ( 55 ): آیات 46 تا 55
اشاره
انِ 􀀀 ما عَیْن 􀀀 انِ ( 49 ) فِیهِ 􀀀 ما تُکَ ذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 انٍ ( 48 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 ا أَفْن 􀀀ات 􀀀 انِ ( 47 ) ذَو 􀀀 ما تُکَ ذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 انِ ( 46 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 امَ رَبِّهِ جَنَّت 􀀀 خافَ مَق 􀀀 وَ لِمَنْ
ی فُرُشٍ 􀀀 انِ ( 53 ) مُتَّکِئِینَ عَل 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 جانِ ( 52 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 اکِهَهٍ زَوْ 􀀀 ما مِنْ کُلِّ ف 􀀀 انِ ( 51 ) فِیهِ 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 انِ ( 50 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 تَجْرِی
( انِ ( 55 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 دانٍ ( 54 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 ا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَ جَنَی اَلْجَنَّتَیْنِ 􀀀 طائِنُه 􀀀بَ
ص : 159
ترجمه:
-46 و براي کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشت است.
-47 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟ 48 -آن دو باغ بهشتی داراي انواع نعمتها و درختان پر طراوت
است.
-49 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟ 50 -در آنها دو چشمه،دائما در جریان است.
-51 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟ 52 -در آن دو از هر میوه اي دو نوع وجود دارد.
-53 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟ 54 -این در حالی است که آنها بر فرشهایی تکیه کرده اند که آستر
آنها از پارچه هاي ابریشمین است و میوه هاي رسیده آن دو باغ بهشتی در دسترس است.
-55 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟
تفسیر:
این دو بهشت در انتظار خائفان است
در این آیات دوزخیان را به حال خود رها کرده،به سراغ بهشتیان می رود، و از نعمتهاي دلپذیر و بی نظیر و شوق انگیز بهشت
قسمتهایی را بر می شمرد،تا در مقایسه با کیفرهاي شدید و دردناك دوزخیان اهمیت هر کدام روشنتر گردد.
انِ ). 􀀀 امَ رَبِّهِ جَنَّت 􀀀 خافَ مَق 􀀀 می فرماید:براي کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشت است" ( وَ لِمَنْ
"خوف از مقام پروردگار"یا به معنی خوف از مواقف قیامت و حضور در پیشگاه او براي حساب است،و یا به معنی خوف از
.( مقام علمی خدا و مراقبت دائمی او نسبت به همه انسانها است ( 1
ص : 160
1) در صورت اول مقام اسم مکان است و در صورت دوم مصدر میمی. -1
ما کَسَ بَتْ :"آیا 􀀀 ی کُلِّ نَفْسٍ بِ 􀀀 ائِمٌ عَل 􀀀 تفسیر دوم مناسب چیزي است که در آیه 33 سوره رعد آمده که می فرماید: أَ فَمَنْ هُوَ ق
کسی که بالاي سر همه ایستاده حافظ و مراقب اعمال همگان است همچون کسی است که این صفات را ندارد".
و در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود:
اللّ یراه،و یسمع ما یقول،و یعلم ما یعمله من خیر او شر،فیحجزه ذلک عن القبیح من الاعمال،فذلک الذي خاف
􀀀
من علم ان ه
مقام ربه،و نهی النفس عن الهوي. "کسی که می داند خدا او را می بیند،و آنچه می گوید می شنود،و آنچه را از خیر و شر
انجام می دهد می داند،و این توجه او را از اعمال قبیح باز می دارد این کسی است که از مقام پروردگارش خائف است،و
.( خود را از هواي نفس بازداشته" ( 1
در اینجا تفسیر سومی است که منظور ترس از خدا است نه به خاطر آتش دوزخ و طمع در نعیم بهشت،بلکه تنها به خاطر"مقام
پروردگار و جلال او" خائف است.
و نیز تفسیر چهارمی وجود دارد که منظور از"مقام پروردگار"مقام عدالت او است،چرا که ذات مقدس او مایه خوف
نیست،بلکه خوف از عدالت او است و خوف از عدالت نیز بازگشت به خوف از اعمال خود انسان می کند، زیرا کسی که
پاك است از محاسبه اش چه باك است؟مجرمان هنگامی که از کنار محکمه و دادگاه و زندان می گذرند ترسانند،اما براي
پاکان فرق نمی کند که آنجا دادگاه است یا هر مکان دیگر.
ص : 161
1) "اصول کافی"طبق نقل نور الثقلین جلد 5 صفحه 197 -از ذیل حدیث چنین بر می آید که امام این سخن را در تفسیر -1
ي "-سوره نازعات 40 -فرموده،هر چند محتواي هر دو آیه یکی است. 􀀀 امَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَو 􀀀 خافَ مَق 􀀀 أَمّ مَنْ
ا􀀀 و آیه"
البته خوف از پروردگار سرچشمه هاي مختلفی دارد:گاه همان اعمال ناپاك و افکار آلوده است،و گاه مقربان به خاطر قرب به
ذات پاکش کمترین ترك اولی و غفلت مایه وحشت آنها است،و گاه بدون همه اینها هنگامی که تصور آن ذات نامحدود و
عظمت بی انتها را می کنند در مقابل او احساس حقارت کرده و حالت خوف به آنها دست می دهد،این خوفی است که از
نهایت معرفت پروردگار حاصل می شود و مخصوص عارفان و مخلصان درگاه او است.
این تفسیرهاي چهارگانه با هم تضادي ندارند و ممکن است در مفهوم آیه جمع باشد.
و اما"جنتان"(دو باغ بهشت)ممکن است بهشت اول بهشت مادي و جسمانی باشد و بهشت دوم بهشت معنوي و روحانی،چنان
اجٌ مُطَهَّرَهٌ وَ 􀀀 ا وَ أَزْو 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
ات􀀀 که در آیه 15 سوره آل عمران آمده است: لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ اللّ ".
􀀀
وانٌ مِنَ هِ 􀀀 رِضْ
در این آیه علاوه بر بهشت جسمانی که نهرها از زیر درختانش می گذرد و همسران پاك در آن هستند از بهشت معنوي که
خشنودي خدا است سخن می گوید.
یا اینکه بهشت اول به عنوان پاداش اعمال به آنها داده می شود،و بهشت دوم به عنوان تفضل،چنان که در آیه 38 نور آمده
ا عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْ لِهِ :"هدف این است که خداوند پاداش بهترین اعمال آنها را بدهد و از 􀀀 اللّ أَحْسَنَ م
􀀀
است: لِیَجْزِیَهُمُ هُ
فضلش بر آن بیفزاید".
یا اینکه یک بهشت براي اطاعت،و دیگري براي ترك معصیت است.
و یا یکی براي ایمان و عقیده،و دیگري براي اعمال صالح و مانند آن.
یا اینکه چون مخاطب جن و انس هستند هر یک از این دو بهشت به گروهی از آنها تعلق دارد.
ص : 162
البته هیچیک از این تفسیرها دلیل خاصی ندارد و در عین حال همه آنها ممکن است در آیه جمع باشد،آنچه مسلم است
خداوند باغهاي متعددي از بهشت در اختیار بندگان صالح می گذارد که در آن رفت و آمد دارند،دوزخیان "در میان آتش و
آب سوزان در طوافند"و اینها در باغهاي بهشت.
*** باز به دنبال این نعمت بزرگ همگان را مخاطب ساخته می گوید:
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 "کدامین نعمت از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟!( فَبِأَيِّ آ
انٍ ). 􀀀 ا أَفْن 􀀀ات 􀀀 *** سپس در توصیف این دو بهشت می افزاید:"آنها داراي انواع نعمتها و درختان پر شاخه با طراوتند"( ذَو
.( "ذواتا"تثنیه"ذات"به معنی"صاحب"و دارنده است ( 1
"افنان"جمع"فنن"(بر وزن قلم)در اصل به معنی شاخه هاي تازه و پر برگ است،و گاه به معنی"نوع"نیز به کار می رود،و در
آیه مورد بحث در هر یک از این دو معنی ممکن است استعمال شده باشد،در صورت اول اشاره به شاخه هاي با طراوت
درختان بهشتی است،بر عکس درختان دنیا که داراي شاخه هاي پیر و جوان و خشکیده هستند.
و در صورت دوم اشاره به تنوع نعمتهاي بهشت و انواع مواهب آن است،
ص : 163
1) به عقیده بعضی اصل"ذات"که مفرد مؤنث است"ذوات"بوده که واو به عنوان تخفیف حذف شده،و به - 1
شکل"ذات"درآمده،و از آنجا که تثنیه کلمات را به صورت اصلی برمی گرداند در اینجا"ذواتان"شد و به هنگام اضافه نون
آن حذف گردیده است،در"مجمع البحرین"آمده که"اصل"ذو""ذوا"(بر وزن عصا)بوده" و بنا بر این تعجب نیست که مؤنث
آن ذوات باشد.
استعمال در هر دو معنی نیز بی مانع است.
این احتمال نیز وجود دارد که درختان بهشتی به گونه اي هستند که در یک درخت شاخه هاي مختلفی است و بر هر شاخه
نوعی از میوه ها.
*** و به دنبال این نعمت باز همان سؤال تکرار می شود که"کدامین نعمت از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟!(
انِ ) *** از آنجا که یک باغ سرسبز و خرم و پر طراوت،علاوه بر درختان،باید چشمه هاي آب جاري 􀀀 ما تُکَ ذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 فَبِأَيِّ آ
انِ ). 􀀀 انِ تَجْرِی 􀀀 ما عَیْن 􀀀 داشته باشد در آیه بعد می افزاید:"در آن دو بهشت دو چشمه به طور مداوم جریان دارد"( فِیهِ
*** باز در برابر این نعمت همان سؤال مطرح می شود:"کدامین نعمت از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"( فَبِأَيِّ
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 آ
گرچه در آیه فوق سخنی از چگونگی این دو چشمه به میان نیامده،تنها تعبیري از آن به عنوان"نکره"دیده می شود که در
اینگونه موارد دلیل بر عظمت و اهمیت است،ولی بعضی از مفسران این دو چشمه را به چشمه هاي"سلسبیل" و"تسنیم"که به
ترتیب در آیه هاي" 18 دهر"،و" 27 مطففین"آمده تفسیر کرده اند و گاه گفته شده یکی از این دو چشمه چشمه"شراب
طهور"و چشمه دوم چشمه"عسل مصفی"است که هر دو در آیه 15 سوره محمد آمده است.
و اگر ما"جنتان"را در آیات گذشته به معنی بهشت معنوي و مادي تفسیر کنیم طبعا این دو چشمه نیز یکی معنوي(همچون
چشمه معرفت)و دیگري چشمه مادي(همچون چشمه هاي آب زلال یا شیر و عسل و شراب طهور است)ولی
ص : 164
دلیل خاصی براي هیچیک از این تفاسیر در دست نیست.
*** در آیه بعد که نوبت به میوه هاي این دو باغ بهشتی می رسد،می فرماید:
جانِ ). 􀀀 اکِهَهٍ زَوْ 􀀀 ما مِنْ کُلِّ ف 􀀀 "در آنها از هر میوه اي دو نوع وجود دارد"( فِیهِ
نوعی که در دنیا نمونه آن را دیده اید،و نوعی که هرگز شبیه و نظیر آن را در این جهان ندیده اید.
بعضی از مفسران نیز آن را به دو نوع تابستانی و زمستانی و یا خشک و تر و یا کوچک و بزرگ تفسیر کرده اند،ولی هیچیک
از اینها دلیل روشنی ندارد این اندازه مسلم است که میوه هاي بهشتی کاملا متنوع و گوناگون می باشد،و هر کدام از دیگري
بهتر و جالبتر است.
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 *** باز می افزاید:"کدامیک از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟! ( فَبِأَيِّ آ
*** در آیات پیشین سه قسمت از ویژگیهاي این دو باغ بهشتی مطرح شد، اکنون به سراغ ویژگی چهارم می رویم که می
فرماید:"این در حالی است که بهشتیان بر فرشهایی نشسته و تکیه کرده اند که آستر آنها از پارچه هاي ابریشمین است"(
.( ا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ ) ( 1 􀀀 طائِنُه 􀀀 ی فُرُشٍ بَ 􀀀 مُتَّکِئِینَ عَل
معمولا انسان وقتی تکیه می کند که در محیطی آرام و در نهایت امنیت باشد،این تعبیر نشانه آرامش کامل روح بهشتیان است.
"فرش"(بر وزن شتر)جمع"فراش"به معنی فرشهایی است که
ص : 165
انِ "ذکر شده است. 􀀀 امَ رَبِّهِ جَنَّت 􀀀 خافَ مَق 􀀀 1) "متکئین"حال است براي بهشتیان که در آیات قبل به عنوان" وَ لِمَنْ -1
گسترده می شود.
"بطائن"جمع"بطانه"به معنی آستر است و"استبرق"به معنی حریر ضخیم است.
جالب توجه اینکه:در اینجا گرانقیمت ترین پارچه اي که در دنیا تصور می شود آستر این فرشها ذکر شده،اشاره به اینکه
قسمت روئین آن چیزي است که از لطافت و زیبایی و جذابیت در وصف نمی گنجد،چرا که معمولا در دنیا آستر را به خاطر
اینکه ظاهر نمی شود از جنس کم اهمیتی تهیه می کنند، و به این ترتیب کم اهمیت ترین جنسهاي آن جهان پرارزشترین
جنس این جهان است،اکنون باید فکر کرد که متاع پر ارزش آن چگونه است.
قدر مسلم این است که مواهب الهی در سراي دیگر چیزي نیست که در الفاظ ما بگنجد،و یا حتی قدرت تصور آن را داشته
باشیم،تنها شبحی از دور، در لابلاي این گونه آیات پر معنی براي ما تجلی می کند.
این نکته نیز قابل توجه است که در آیات دیگر قرآن می خوانیم که بهشتیان بر"ارائک"(تختهاي سایبان دار)و"سریر"
(تختهاي بدون سایبان) تکیه می کنند،اما در اینجا می گوید:تکیه بر فرشها دارند،ممکن است اینها همه به خاطر تنوع در لذات
بهشتی باشد که گاهی بر آن و گاهی بر این تکیه می زنند و نیز ممکن است این فرشهاي گرانبها را بر آن تختها بگسترانند، و
یا اشاره به مسائل مهمتري است که درك آن براي ما ساکنان دنیا ممکن نیست.
و بالآخره در پنجمین نعمت به چگونگی نعمتهاي این باغ بهشتی اشاره کرده می گوید:"میوه هاي رسیده این دو بهشت در
دانٍ ). 􀀀 دسترس است"( وَ جَنَی الْجَنَّتَیْنِ
آري زحمتی که معمولا در چیدن میوه هاي دنیا وجود دارد در آنجا به هیچوجه نیست.
ص : 166
"جنی"(بر وزن بقا)به معنی میوه اي است که موقع چیدن آن فرا رسیده، و"دان"در اصل"دانی"و به معنی نزدیک است.
لاءِ􀀀 *** و باز همگان را در اینجا مخاطب ساخته می گوید:"کدامیک از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟( فَبِأَيِّ آ
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 رَبِّکُ
***
ص : 167
[ [سوره الرحمن ( 55 ): آیات 56 تا 61
اشاره
( جانُ ( 58 􀀀 اقُوتُ وَ اَلْمَرْ 􀀀 انِ ( 57 ) کَأَنَّهُنَّ اَلْی 􀀀 ما تُکَ ذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 جَ انٌّ ( 56 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 راتُ اَلطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا 􀀀 اصِ 􀀀 فِیهِنَّ ق
( انِ ( 61 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 سانُ ( 60 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 سانِ إِلَّا اَلْإِحْ 􀀀 زاءُ اَلْإِحْ 􀀀 انِ ( 59 ) هَلْ جَ 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 فَبِأَيِّ آ
ترجمه:
-56 در باغهاي بهشتی زنانی هستند که جز به همسران عشق نمی ورزند و هیچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته است.
-57 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟ 58 -آنها همچون یاقوت و مرجانند! 59 -پس کدامین نعمتهاي
پروردگارتان را انکار می کنید؟ 60 -آیا جزاي نیکی جز نیکی خواهد بود؟ 61 -پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار
می کنید؟
ص : 168
تفسیر:
همسران زیباي بهشتی
در آیات گذشته پنج قسمت از مواهب و ویژگیهاي این دو باغ بهشتی عنوان شده بود،در اینجا به سراغ ششمین نعمت می
رویم،و آن همسران پاك بهشتی است،می فرماید:"در این قصرهاي بهشتی زنانی هستند که جز به همسران خود چشم
.( راتُ الطَّرْفِ ) ( 1 􀀀 اصِ 􀀀 ندوخته،و جز به آنها عشق نمی ورزند"( فِیهِنَّ ق
.( لا جَانٌّ ) ( 2 􀀀 "و هیچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته است"( لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ
بنا بر این آنها دوشیزه اند،و دست نخورده،و پاك از هر نظر.
از"ابو ذر"نقل شده است که"همسر بهشتی به شوهرش می گوید:سوگند به عزت پروردگارم که در بهشت چیزي را بهتر از تو
.( نمی یابم،سپاس مخصوص خداوندي است که مرا همسر تو،و تو را همسر من قرار داد" ( 3
"طرف"(بر وزن حرف)به معنی پلک چشمها است،و از آنجا که به هنگام نگاه کردن پلکها به حرکت در می آید کنایه از
نگاه کردن است، بنا بر این تعبیر به"قاصرات الطرف"اشاره به زنانی است که نگاهی کوتاه دارند، یعنی فقط به همسرانشان
عشق می ورزند،و این یکی از بزرگترین امتیازات همسر است که جز به همسرش نیندیشد و به غیر او علاقه نداشته باشد.
***
ص : 169
1) ضمیر جمع در"فیهن"ممکن است به"قصور بهشتی"باز گردد،و یا به "باغهاي مختلف آن دو بهشت"و یا به"نعمتها و -1
مواهب آن".
2) " لَمْ یَطْمِثْهُنَّ "از ماده"طمث"در اصل به معنی خون عادت ماهیانه است به معنی زوال بکارت آمده،و در اینجا اشاره به -2
این است که زنان بکر بهشتی هرگز همسرانی نداشته اند.
. 3) مجمع البیان جلد 9 صفحه 208 -3
ما􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 باز در تعقیب این نعمت بهشتی تکرار می کند:"کدامیک از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟( فَبِأَيِّ آ
انِ ). 􀀀 تُکَذِّب
*** سپس به توصیف بیشتري از این همسران بهشتی پرداخته،می گوید:
جانُ ). 􀀀 اقُوتُ وَ الْمَرْ 􀀀 "آنها همچون یاقوت و مرجانند"!( کَأَنَّهُنَّ الْی
به سرخی و صفا و درخشندگی"یاقوت"و به سفیدي و زیبایی شاخ"مرجان" که هنگامی که این دو رنگ(یعنی سفید و سرخ
شفاف)به هم آمیزند زیباترین رنگ را به آنها می دهند.
"یاقوت"سنگی است معدنی و معمولا سرخ رنگ،و"مرجان"حیوانی است دریایی شبیه شاخه هاي درخت که گاه به رنگ
.( سفید و گاه قرمز یا رنگهاي دیگر است،و در اینجا ظاهرا منظور نوع سفید آن است ( 1
لاءِ􀀀 *** بار دیگر به دنبال این نعمت بهشتی می فرماید:"کدامین نعمت از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟( فَبِأَيِّ آ
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 رَبِّکُ
.( سانُ ) ( 2 􀀀 سانِ إِلَّا الْإِحْ 􀀀 زاءُ الْإِحْ 􀀀 *** و در پایان این بحث می گوید:"آیا جزاي نیکی جز نیکی خواهد بود" ( هَلْ جَ
آیا آنها که در دنیا کار نیک کرده اند جز پاداش نیک الهی انتظاري در باره آنها می رود؟ گرچه در روایات اسلامی یا تفسیر
مفسران احسان در این آیه تنها به معنی "توحید"یا به معنی"توحید و معرفت"یا به معنی"اسلام"تفسیر شده،ولی
ص : 170
1) در باره مرجان در اوائل همین سوره ذیل آیه 22 شرح بیشتري داده ایم. -1
2) "هل"در این آیه براي استفهام انکاري است،و در حقیقت این آیه دلیلی است براي آیات پیشین که سخن از نعمتهاي -2
ششگانه بهشتیان می گفت.
پیداست که اینها هر کدام مصداق روشنی از این مفهوم گسترده است که هر گونه نیکی را در عقیده و گفتار و عمل شامل
می شود.
در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم که فرمود:
سانُ " جرت فی الکافر و المؤمن،و 􀀀 سانِ إِلَّا الْإِحْ 􀀀 زاءُ الْإِحْ 􀀀 اللّ عز و جل:" هَلْ جَ
􀀀
اللّ مسجله،قلت و ما هی؟قال قول ه
􀀀
آیه فی کتاب ه
البر و الفاجر،و من صنع الیه معروف فعلیه ان یکافئ به و لیس المکافاه ان تصنع کما صنع حتی تربی،فان صنعت کما صنع کان
له الفضل بالابتداء!:
"آیه اي در قرآن است که عمومیت و شمول کامل دارد.
سانُ :که 􀀀 سانِ إِلَّا الْإِحْ 􀀀 زاءُ الْإِحْ 􀀀 راوي می گوید:عرض کردم کدام آیه است؟فرمود:این سخن خداوند متعال که می فرماید: هَلْ جَ
در باره کافر و مؤمن نیکوکار و بدکار جاري می شود(که پاسخ نیکی را باید به نیکی داد)و هر کس به او نیکی شود باید
جبران کند،و راه جبران این نیست که به اندازه او نیکی کنی،بلکه باید بیش از آن باشد،زیرا اگر همانند آن باشد نیکی او برتر
.( است،چرا که او آغازگر بوده"! ( 1
بنا بر این پاداش الهی در قیامت نیز بیش از عمل انسان در دنیا خواهد بود، طبق همان استدلالی که امام در حدیث فوق فرموده
است.
"راغب"در"مفردات"می گوید:"احسان"چیزي برتر از عدالت است، زیرا عدالت این است که انسان آنچه بر عهده او است
بدهد،و آنچه متعلق به او است بگیرد،ولی احسان این است که بیش از آنچه وظیفه او است انجام دهد،و کمتر از آنچه حق او
است بگیرد.
***
ص : 171
.( 1) تفسیر عیاشی(طبق نقل نور الثقلین جلد 5 صفحه 199 و تفسیر مجمع البیان جلد 9 صفحه 208 -1
ما􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 باز در اینجا از بندگان اقرار می گیرد که"کدامین نعمت از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟( فَبِأَيِّ آ
انِ ). 􀀀 تُکَذِّب
چرا که این قانون یعنی جزاي احسان به احسان خود نعمتی است بزرگ از ناحیه خداوند بزرگ،و نشان می دهد که پاداش او
در برابر اعمال بندگان نیز درخور کرم او است نه درخور اعمال آنها،تازه اگر آنها عملی دارند و اطاعتی می کنند آنهم به
توفیق و لطف خدا است و برکاتش نیز به خودشان می رسد.
نکته:
نیکی پاداش نیکی است
سانُ "یک قانون عمومی در منطق قرآن است که خدا و خلق و همه 􀀀 سانِ إِلاَّ الْإِحْ 􀀀 زاءُ الْإِحْ 􀀀 آنچه در آیه فوق خواندیم" هَلْ جَ
بندگان را شامل می شود.
عمومیت این قانون به همه مسلمانان تعلیم می دهد که هر نیکی را از هر کسی باشد جبران کنند،و به گفته امام صادق ع جبران
آن نیست که همانندش را انجام دهند،بلکه باید برتر باشد،و گرنه آنکه ابتدا به احسان کرده است برتري خواهد داشت! در
مورد اعمال ما در پیشگاه خداوند مساله شکل دیگري به خود می گیرد، چرا که طرف خداوند کریمی است که امواج
رحمتش سرتاسر عالم هستی را فرا گرفته،و اکرام و انعامش شایسته ذات او است،نه هموزن اعمال بندگان، بنا بر این جاي
تعجب نیست که در تاریخ امم کرارا می خوانیم که افرادي با انجام کار کوچکی از روي اخلاص مشمول عنایات بزرگی شده
اند،از جمله اینکه:
بعضی از مفسران نقل کرده اند"یکی از مسلمانان پیر زن کافري را دید که دانه هایی براي پرندگان در وقت زمستان می
پاشید،به او گفت از امثال تو
ص : 172
این عمل پذیرفته نمی شود،او در پاسخ گفت من این کار را می کنم خواه پذیرفته شود یا نشود،این ماجرا گذشت بعد از
مدتی او را در حرم کعبه دید گفت:
.( اي مرد خداوند به برکت یک مشت دانه براي پرندگان نعمت اسلام را به من ارزانی داشت" ( 1
***
ص : 173
. 1) "روح البیان"جلد 9 صفحه 310 -1
[ [سوره الرحمن ( 55 ): آیات 62 تا 69
اشاره
نَضّ
􀀀
انِ 􀀀 انِ اخَت 􀀀 ما عَیْن 􀀀 انِ ( 65 ) فِیهِ 􀀀 ما تُکَ ذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 انِ ( 64 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 امَّت 􀀀 انِ ( 63 ) مُدْه 􀀀 ما تُکَ ذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 انِ ( 62 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 ما جَنَّت 􀀀 وَ مِنْ دُونِهِ
( انِ ( 69 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 رُمّ ( 68 ) فَبِأَيِّ آ
انٌ 􀀀 و ف وَ نَخْلٌ اکِه 􀀀 ما هٌَ 􀀀 انِ ( 67 ) فِیهِ 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 آلا رَبِّکُ ءِ􀀀 فَبِأَي (66)
ترجمه:
-62 و پائین تر از آنها دو بهشت دیگر است.
-63 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟ 64 -هر دو کاملا خرم و سرسبزند! 65 -پس کدامین نعمتهاي
پروردگارتان را انکار می کنید؟ 66 -در آنها دو چشمه در حال فوران است.
-67 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟
ص : 174
-68 در آنها میوه هاي فراوان و درخت نخل و انار است.
-69 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟
تفسیر:
دو بهشت دیگر با اوصاف شگفت آورش
در ادامه بحث گذشته که پیرامون دو بهشت خائفان با ویژگیهاي و الا سخن می گفت در این آیات از دو بهشت سخن می
گوید که در مرحله پائینتري و طبعا براي افرادي است که در سطح پائینتري از ایمان و خوف از پروردگار قرار دارند،و به تعبیر
دیگر هدف بیان وجود سلسله مراتب به تناسب ایمان و عمل صالح است.
انِ ). 􀀀 ما جَنَّت 􀀀 نخست می فرماید:"و پائینتر از آنها دو بهشت دیگر است"( وَ مِنْ دُونِهِ
براي این جمله دو تفسیر ذکر کرده اند نخست همان که در بالا گفتیم تفسیر دیگر اینکه:تعبیر"من دونهما"یعنی غیر از آن دو
بهشت،دو بهشت دیگر براي همان مؤمنان است که به عنوان تنوع در میان این باغهاي بهشتی در گردشند،چرا که طبع آدمی
تنوع طلب است و از آن لذت می برد.
ولی با توجه به لحن این آیات،و همچنین روایاتی که در تفسیر آن وارد شده تفسیر اول مناسبتر به نظر می رسد.
در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام ص می خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود:
جنتان من فضه،آنیتهما و ما فیهما،جنتان من ذهب آنیتهما و ما فیهما:
"دو بهشت که بناي آنها و هر چه در آنها است از نقره است،و دو بهشت است که بناي آنها و هر چه در آنها است از طلا
.( است"(تعبیر به طلا و نقره ممکن است اشاره به تفاوت ارزش مواهب آنها باشد) ( 1
ص : 175
1) "مجمع البیان"ذیل آیات مورد بحث. -1
در حدیث دیگري از امام صادق ع می خوانیم که در تفسیر همین آیه فرمود:
اللّ یقول:"درجات بعضها فوق
􀀀
انِ "و لا تقولن درجه واحده ان ه 􀀀 ما جَنَّت 􀀀 اللّ یقول:" وَ مِنْ دُونِهِ
􀀀
لا تقولن الجنه واحده،ان ه
بعض"انما تفاضل القوم بالاعمال: "نگو بهشت یکی است،چرا که خداوند می گوید:"غیر از آن دو بهشت،دو بهشت دیگر
است"،و نگو درجه واحدي است،چرا که خداوند می فرماید:"درجاتی است که بعضی بالاتر از بعض دیگر است"و این
.( تفاوت به خاطر اعمال می باشد" ( 1
روي همین اصل در حدیثی از پیامبر ص آمده است:
جنتان من ذهب للمقربین،و جنتان من و رق لاصحاب الیمین: "دو بهشت از طلا است براي مقربان،و دو بهشت از نقره براي
.( اصحاب الیمین" ( 2
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 *** سپس می افزاید:"کدامیک از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید" ( فَبِأَيِّ آ
*** بعد به پنج ویژگی این دو بهشت که بعضی با آنچه در باره دو بهشت سابق گفته شد شباهت دارد و بعضی متفاوت است
انِ ). 􀀀 امَّت 􀀀 پرداخته،می گوید:"هر دو کاملا خرم و سرسبزند"( مُدْه
"مدهامتان"از ماده"ادهیمام"و از ریشه"دهمه"(بر وزن تهمه) در اصل به معنی"سیاهی"و"تاریکی شب"است،سپس به سبز پر
رنگ نیز اطلاق شده است،و از آنجا که چنین رنگی نشانه نهایت شادابی و طراوت گیاهان
ص : 176
1) همان مدرك. -1
2) "در المنثور"جلد 6 صفحه 146 -چنان که گفتیم تعبیر به طلا و نقره ممکن است اشاره به تفاوت مرتبه این دو بهشت -2
باشد.
و درختان است این تعبیر بیانگر نهایت خرمی آن دو بهشت است.
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 *** باز در اینجا اضافه می کند:"کدامیک از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟( فَبِأَيِّ آ
نَضّ ).
􀀀
انِ 􀀀 انِ اخَت 􀀀 ما عَیْن 􀀀 *** در آیه بعد به توصیف دیگري پرداخته،می گوید:"در آنها دو چشمه در حال فوران است"( فِیهِ
"نضاختان"از ماده"نضخ"به معنی فوران آب می باشد.
*** دگر بار از جن و انس به صورت یک استفهام انکاري می پرسد:"کدامین نعمت از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 کنید"؟!( فَبِأَيِّ آ
ما􀀀 *** آیه بعد در باره میوه هاي این دو بهشت چنین می گوید:"در آنها میوه هاي فراوان و درخت خرما و انار است"( فِیهِ
رُمّ ).
انٌ 􀀀 و ف وَ نَخْلٌ اکِه 􀀀 هٌَ
بدون شک"فاکهه"مفهوم گسترده اي دارد و همه انواع میوه را شامل می شود،ولی اهمیت خرما و انار سبب شده که
بالخصوص از آن دو نام برده شود، و اینکه بعضی از مفسران پنداشته اند که این دو میوه در مفهوم"فاکهه"داخل نیست اشتباه
است،زیرا علماي لغت آن را انکار کرده اند،و اصولا عطف"خاص" بر"عام"در مواردي که امتیازي موجود باشد کاملا
اللّ عَدُوٌّ
􀀀
کالَ فَإِنَّ هَ 􀀀 لائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِی 􀀀 لِلّ وَ مَ
􀀀
کانَ عَدُ  وا هِ 􀀀 معمول است،چنان که در آیه 98 سوره بقره می خوانیم: مَنْ
کافِرِینَ :"کسی که دشمن خدا و ملائکه و فرستادگان او و جبرئیل باشد(کافر است و)خداوند دشمن کافران می باشد". 􀀀 لِلْ
ص : 177
در اینجا"جبرئیل"و"میکائیل"که دو نفر از فرشتگان بزرگ خدا هستند بعد از ذکر"ملائکه"به طور عام مورد توجه قرار گرفته
اند.
انِ􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 *** باز همان سؤال را تکرار کرده،می فرماید:"کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟( فَبِأَيِّ آ
.(
نکته:
ارزش میوه ها
قابل توجه اینکه در آیات فوق از میان غذاهاي بهشتی مخصوصا روي میوه ها تکیه شده و از میان تمام میوه ها به خصوص
خرما و انار را نام می برد، و عجب اینکه بجاي"خرما""درخت نخل"گفته شده،ولی در مورد انار نام خود میوه آمده است،و لا
بد هر کدام نکته اي دارد.
اما ذکر خصوص میوه ها از میان غذاهاي بهشتی بخاطر اهمیتی است که میوه ها در تغذیه دارند،تا آنجا که انسان را
موجودي"میوه خوار"نامیده اند، و نقش میوه ها در طراوت و شادابی و نشاط انسان نه تنها از نظر علمی بلکه از نظر تجربه
عمومی مردم نیز آشکار است.
و اما ذکر درخت نخل بجاي میوه آن ممکن است از این نظر باشد که درخت نخل علاوه بر میوه اش از جهات مختلف مورد
استفاده است در حالی که درخت انار چنین نیست،از برگهاي نخل انواع وسائل زندگی،از فرش گرفته تا کلاه و لباس و وسیله
حمل و نقل و تخت خواب می بافند،و از الیاف آن استفاده هاي مختلف می کنند،بعضی از قسمتهاي آن خواص دارویی دارد
و حتی از تنه آن به عنوان ستون براي بعضی عمارتها یا پل براي عبور از نهرها استفاده می کنند.
و اما انتخاب این دو میوه از میان میوه هاي بهشتی به خاطر تنوع این دو می باشد:یکی غالبا در مناطق گرم می روید،و دیگري
در مناطق سرد،یکی
ص : 178
ماده قندي دارد،و دیگري ماده اسیدي،یکی از نظر طبیعت گرم است و دیگري از نظر طبیعت سرد،یکی غذا است و دیگري
برطرف کننده تشنگی.
در باره مواد حیاتی موجود در خرما و انواع ویتامینهاي آن که امروز کشف شده و بالغ بر 13 ماده حیاتی و 5 نوع ویتامین است
.( و همچنین سایر خواص آن ذیل آیه 25 سوره مریم تحت عنوان یک غذاي نیروبخش سخن گفته ایم ( 1
.( و اما"انار"که در بعضی از روایات اسلامی به عنوان بهترین میوه ها (سید الفاکهه)معرفی شده ( 2
دانشمندان غذاشناس مطالب بسیاري گفته اند،از جمله روي قدرت پاك کنندگی خون و وجود مقدار قابل ملاحظه
اي"ویتامین ث"در آن تکیه کرده اند.
فوائد فراوان دیگري براي انار(شیرین و ترش)در کتب آمده است از جمله تقویت معده،دفع تبهاي
صفرایی،یرقان،جرب(بیماري خارش)تقویت دید چشم،رفع جراحات مزمن،تقویت لثه،دفع اسهال است.
در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم:
.( اطعموا صبیانکم الرمان، فانه اسرع لشبابهم: "به کودکان خود انار دهید که موجب رشد سریع آنها است" ( 3
و در حدیث دیگري آمده است:
.( فانه اسرع لالسنتهم: "زودتر به سخن می آیند ( 4
ص : 179
. 1) تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 46 -1
.( 2) این تعبیر در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام نقل شده است(بحار الانوار جلد 66 صفحه 163 -2
. 3) "بحار الانوار"جلد 66 صفحه 164 -3
. 4) همان مدرك صفحه 165 -4
و در حدیث دیگري از امام باقر و امام صادق ع آمده است که فرمودند
اللّ (ص)من الرمان: "هیچ میوه اي در روي زمین نزد رسول خدا محبوبتر از
􀀀
ما علی وجه الارض ثمره کانت احب الی رسول ه
.( انار نبود" ( 1
***
ص : 180
. 1) "کافی"جلد 6 صفحه 352 -1
[ [سوره الرحمن ( 55 ): آیات 70 تا 78
اشاره
انِ ( 73 ) لَمْ 􀀀 ما تُکَ ذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 امِ ( 72 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 اتٌ فِی اَلْخِی 􀀀 انِ ( 71 ) حُورٌ مَقْصُور 􀀀 ما تُکَ ذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 سانٌ ( 70 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 راتٌ حِ 􀀀 فِیهِنَّ خَیْ
لاءِ􀀀 سانٍ ( 76 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 ی رَفْرَفٍ خُضْ رٍ وَ عَبْقَرِيٍّ حِ 􀀀 انِ ( 75 ) مُتَّکِئِینَ عَل 􀀀 ما تُکَ ذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 جَ انٌّ ( 74 ) فَبِأَيِّ آ 􀀀 یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا
( رامِ ( 78 􀀀 لالِ وَ اَلْإِکْ 􀀀 ارَكَ اِسْمُ رَبِّکَ ذِي اَلْجَ 􀀀 انِ ( 77 ) تَب 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 رَبِّکُ
ترجمه:
-70 و در آن باغهاي بهشتی زنانی هستند نیکو خلق و زیبا.
-71 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟ 72 -حوریانی که در خیمه هاي بهشتی مستورند.
-73 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟
ص : 181
-74 زنانی که هیچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته(و دوشیزه اند).
-75 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟ 76 -این در حالی است که این بهشتیان بر تختهایی تکیه زده اند که
با بهترین و زیباترین پارچه هاي سبز رنگ پوشانده شده.
-77 پس کدامین نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید؟ 78 -پر برکت و زوال ناپذیر است نام پروردگار صاحب جلال و
جمال تو.
تفسیر:
باز هم همسران بهشتی
در ادامه شرح نعمتهاي دو بهشتی که در آیات سابق آمده است در این آیات نیز به قسمتهاي دیگر از این مواهب اشاره شده
است.
.( سانٌ ) ( 1 􀀀 راتٌ حِ 􀀀 نخست می فرماید:"در این دو بهشت نیز زنانی هستند نیکو خلق و زیبا" ( فِیهِنَّ خَیْ
زنانی که جمع میان"حسن سیرت"و"حسن صورت"کرده اند،چرا که"خیر"غالبا در مورد صفات نیک و جمال معنوي به کار
می رود و"حسن" غالبا در زیبایی و جمال ظاهر.
در روایاتی که در تفسیر این آیه وارد شده صفات نیک بسیاري براي همسران بهشتی شمرده شده که می تواند اشاره اي به
صفات عالی زنان دنیا نیز باشد،و الگویی براي همه زنان محسوب شود،از جمله خوش زبان بودن،نظافت و پاکی،آزار
نرسانیدن،نظري به بیگانگان نداشتن و مانند آن.
ص : 182
1) ضمیر"فیهن"که جمع مؤنث است ممکن است به مجموع چهار بهشت باز گردد که در آیات گذشته آمده بود،و نیز -1
ممکن است به دو بهشتی که اخیرا به آن اشاره شد باز گردد به اعتبار باغهاي متعدد و قصرهاي گوناگونی که دارد و این
تفسیر مناسبتر است چرا که حساب آنها را از هم جدا کرده است.
خلاصه اینکه تمام صفات کمال و جمالی که در یک همسر مطلوب است در آنها جمع است،و آنچه خوبان همه دارند آنها
.( تنها دارند،و به همین دلیل قرآن در یک تعبیر کوتاه و پر معنی از آنها به عنوان"خیرات حسان"تعبیر کرده است ( 1
ما􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 *** و به دنبال ذکر این نعمت باز می افزاید:"کدامیک از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟( فَبِأَيِّ آ
انِ ). 􀀀 تُکَذِّب
*** سپس در ادامه توصیف این زنان بهشتی اضافه می کند:"آنها حوریانی هستند که در خیمه هاي بهشتی مستورند"( حُورٌ
امِ ). 􀀀 اتٌ فِی الْخِی 􀀀 مَقْصُور
"حور"جمع"حوراء"و"احور"به کسی می گویند که سیاهی چشمش کاملا مشکی و سفیدي آن کاملا شفاف است،و گاه به
زنان سفید چهره نیز اطلاق شده است.
تعبیر به"مقصورات"اشاره به این است که آنها تنها تعلق به همسرانشان دارند و از دیگران مستور و پنهانند.
"خیام"جمع"خیمه"است،ولی به طوري که در روایات اسلامی آمده خیمه هاي بهشتی شباهتی به خیمه هاي این جهان
ندارند،از نظر گستردگی و وسعت و زیبایی.
این نکته نیز قابل توجه است که"خیمه"طبق آنچه علماي لغت و بعضی
ص : 183
1) "خیرات"بعضی گفته اند جمع"خیره"(بر وزن سیده)است که به خاطر تخفیف آن را"خیرات"گفته اند،و بعضی آن را -1
جمع"خیره"(بر وزن حیره)دانسته اند، و در هر حال معنی وصفی دارد نه معنی"افعل التفضیل"چرا که افعل التفضیل جمع بسته
نمی شود.
از مفسران گفته اند تنها به معنی خیمه هاي پارچه اي که در میان ما معروف است نمی باشد،بلکه به خانه هاي چوبی و یا حتی
هر خانه مدوري کلمه"خیمه" اطلاق می شود،و گاه گفته شده"خیمه"عبارت است از هر خانه اي که از سنگ و مانند ساخته
.( نشده است ( 1
*** و بار دیگر همان سؤال پر معنی را تکرار کرده می گوید:"کدامین نعمت از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟(
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 فَبِأَيِّ آ
*** آیه بعد توصیف دیگري است در باره حوریان بهشتی،می فرماید:"هرگز پیش از این جن و انس دیگري با آنها تماس
.( لا جَانٌّ ) ( 2 􀀀 نگرفته،و دوشیزه اند"( لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ
البته چنان که از آیات دیگر قرآن استفاده می شود زنان و مردانی که در این دنیا همسر یکدیگرند هر گاه هر دو با ایمان و
.( بهشتی باشند در آنجا به هم ملحق می شوند،و با هم در بهترین شرائط و حالات زندگی می کنند ( 3
و حتی از روایات استفاده می شود که مقام این زنان برتر از حوریان بهشت است ( 4)به خاطر عبادات و اعمال صالحی که در
این جهان انجام داده اند.
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 *** سپس می فرماید:"کدامین نعمت از نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟( فَبِأَيِّ آ
ص : 184
1) "لسان العرب"،"مجمع البحرین"،و"المنجد". -1
2) در باره معنی"طمث"ذیل آیه 56 همین سوره توضیح کافی داده ایم. -2
.( 3) (رعد- 23 و مؤمن- 8 -3
. 4) در المنثور صفحه 151 -4
*** در آخرین توصیفی که در این آیات از نعمتهاي بهشتی کرده،می گوید:
"ساکنان این دو بهشت در حالی هستند که تکیه بر تختهایی زده اند که با بهترین و زیباترین پارچه هاي سبز رنگ پوشانده
سانٍ ). 􀀀 ی رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِيٍّ حِ 􀀀 شده است"( مُتَّکِئِینَ عَل
"رفرف"در اصل به معنی برگهاي گسترده درختان است و سپس به پارچه هاي زیباي رنگارنگ که بی شباهت به منظره باغها
.( نیست اطلاق شده ( 1
"عبقري"در اصل به معنی هر موجود بی نظیر یا کم نظیر است،و لذا به دانشمندانی که وجود آنها در میان مردم نادر
است"عباقره"می گویند، بسیاري معتقدند کلمه"عبقر"در آغاز اسمی بوده که عرب براي شهر پریان انتخاب کرده بود،و از
آنجا که این شهر موضوع ناشناخته و نادري بوده،هر موضوع بی نظیر را به آن نسبت می دهند و"عبقري"می گویند،بعضی نیز
.( گفته اند که "عبقر"شهري بود که بهترین پارچه هاي ابریشمین را در آن می بافتند ( 2
ولی به هر حال ریشه اصلی فعلا متروك شده،و عبقري به صورت یک کلمه مستقل به معنی"نادر الوجود"یا"عزیز الوجود"به
کار می رود،و با اینکه مفرد است گاهی معنی جمعی نیز می دهد(مانند آیه مورد بحث).
و"حسان"جمع"حسن"(بر وزن چمن)به معنی خوب و زیبا است.
به هر حال این تعبیرات همه حاکی از این است که بهشت همه چیزش ممتاز است،میوه ها،غذاها،قصرها،فرشها و خلاصه هر
چیزش در نوع خود بی نظیر و بی مانند است،بلکه باید گفت این تعبیرات نیز هرگز نمی تواند آن
ص : 185
1) بعضی از مفسران در اینجا فرش معروف نگارستان انوشیروان را به صورت مثالی ذکر کرده اند،همان فرش فوق العاده -1
گرانقیمتی که منظره یک باغ را منعکس می کرد.
2) تفسیر"ابو الفتوح رازي"ذیل آیات مورد بحث. -2
مفاهیم بزرگ و بی مانند را در خود جاي دهد،و تنها شبحی از آن را در ذهن ما ترسیم می کند.
*** سپس براي آخرین بار(و سی و یکمین مرتبه)این سؤال را از انس و جن و از تمام افراد می کند:"کدامین نعمت از
انِ ). 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 نعمتهاي پروردگارتان را انکار می کنید"؟! ( فَبِأَيِّ آ
نعمتهاي معنوي؟یا نعمتهاي مادي؟نعمتهاي این جهان؟یا نعمتهاي بهشتی؟ نعمتهایی که سر تا پاي وجود شما را فرا گرفته و
دائما غرق در آنید،و گاه بر اثر غرور و غفلت همه آنها را به دست فراموشی می سپرید،و از بخشنده اینهمه نعمتها و کسی که
در انتظار نعمتهایش در آینده هستید غافل می شوید؟کدامیک را منکر هستید؟ *** و در آخرین آیه این سوره می فرماید:"پر
رامِ ). 􀀀 لالِ وَ الْإِکْ 􀀀 ارَكَ اسْمُ رَبِّکَ ذِي الْجَ 􀀀 برکت و زوال ناپذیر است نام پروردگارت که صاحب جلال و اکرام است"( تَب
"تبارك"از ریشه"برك"(بر وزن درك)به معنی سینه شتر است،و از آنجا که شتران هنگامی که در جایی می خوابند و ثابت
می مانند سینه خود را به زمین می چسبانند این واژه به معنی ثابت ماندن و پایدار و با دوام بودن به کار رفته است،و نیز از آنجا
که سرمایه با دوام و زوال ناپذیر فوائد زیاد دارد به موجود پرفایده"مبارك"گفته می شود،و شایسته ترین کسی که این عنوان
براي او سزاوار است ذات پاك خداوند است که سرچشمه همه خیرات و برکات می باشد.
این تعبیر به خاطر آن است که در این سوره انواع نعمتهاي الهی،در زمین و آسمان،در خلقت بشر،و در دنیا و آخرت آمده
است،و از آنجا که اینها همه
ص : 186
از وجود پر برکت پروردگار افاضه می شود،مناسبترین تعبیر همان است که در این آیه آمده است.
زیرا منظور از"اسم"در اینجا اوصاف پروردگار است،مخصوصا صفت"رحمانیت"که منشأ همه این برکات است،و به تعبیر
دیگر افعال خداوند از صفات او سرچشمه می گیرد،اگر عالم هستی را با نظام آفرید و در همه چیز میزان قرار داد"حکمت"او
ایجاب می کرد،و اگر قانون عدالت را در همه چیز حکمفرما فرمود"علم و عدل"او ایجاب می کند،و اگر مجرمان را در انواع
مجازاتهایی که در این سوره اشاره شد گرفتار می سازد"منتقم"بودنش اقتضا می نماید،و اگر مؤمنان صالح را مشمول انواع
مواهب معنوي و مادي در این جهان و جهان دیگر قرار می دهد"فضل و رحمت"واسعه او ایجاب می کند، بنا بر این"اسم"او
اشاره به"صفات"او است،و صفات او هم عین ذات پاك او است.
رامِ "اشاره اي است به تمام صفات جمال و جلال او(ذي الجلال اشاره به صفات سلبیه،و ذي 􀀀 لِ وَ الْإِکْ 􀀀 تعبیر به" ذِي الْجَلا
الاکرام اشاره به صفات ثبوتیه است).
رامِ پایان می گیرد،و هر دو 􀀀 لِ وَ الْإِکْ 􀀀 جالب اینکه این سوره با نام خداوند"رحمن"آغاز شد،و با نام پروردگار ذُو الْجَلا
هماهنگ با مجموعه محتواي سوره است.
نکته ها:
رامِ 􀀀 لالِ وَ الْإِکْ 􀀀 ی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَ 􀀀 -1 در آیه 37 این سوره بعد از ذکر نعمتهاي مختلف معنوي و مادي دنیا می فرماید:" وَ یَبْق
رامِ " 􀀀 لالِ وَ الْإِکْ 􀀀 ارَكَ اسْمُ رَبِّکَ ذِي الْجَ 􀀀 "و در پایان سوره بعد از ذکر انواع نعمتهاي بهشتی می فرماید" تَب
ص : 187
این دو تعبیر بیانگر این واقعیت است که همه خطوط به ذات پاك او منتهی می شود، و هر چه هست از ناحیه او است،دنیا از
ناحیه او است،و عقبی نیز از ناحیه او است،و جلال و اکرام او همه چیز را فرا گرفته.
-2 در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام ص می خوانیم:شخصی در محضرش دعا می کرد و می گفت:یا ذا الجلال و ***
الاکرام:"اي خداوندي که صاحب جلال و اکرامی"پیامبر ص فرمود:قد استجیب لک فسل:"اکنون که خدا را به این نام
.( خواندي دعایت مستجاب شد هر چه می خواهی بخواه"! ( 1
و در حدیث دیگري آمده است که پیامبر ص مردي را مشاهده کرد که ایستاده و مشغول نماز بود،بعد از رکوع و سجود و
تشهد دعا کرد و در دعایش چنین گفت:
اللهم انی اسئلک بان لک الحمد لا اله الا انت وحدك لا شریک لک المنان بدیع السماوات و الارض،یا ذا الجلال و
الاکرام،یا حی یا قیوم،انی اسئلک...
پیامبر ص فرمود:
اللّ باسمه العظیم الذي اذا دعی به اجاب،و اذا سئل به اعطی: "این مرد خدا را به نام عظیمی خواند که هر گاه به آن
􀀀
لقد دعا ه
.( دعا شود اجابت می کند و اگر به وسیله آن سؤال کنند عطا می فرماید" ( 2
رامِ "فرمود: 􀀀 لالِ وَ الْإِکْ 􀀀 ارَكَ اسْمُ رَبِّکَ ذِي الْجَ 􀀀 -3 در حدیثی از امام باقر ع می خوانیم که در تفسیر آیه" تَب ***
اللّ العباد بطاعتنا: "ما جلال خداوند و کرامت او هستیم که بندگان را به اطاعت ما گرامی
􀀀
اللّ و کرامته التی اکرم ه
􀀀
نحن جلال ه
.( داشته است" ( 3
ص : 188
. 1 و 2) تفسیر"در المنثور"جلد 6 صفحه 153 -1
. 3) "تفسیر برهان"جلد 4 صفحه 272 -2
-3
روشن است که اهل بیت پیامبر ص جز به سوي خدا دعوت نمی کنند، و جز به اطاعت او نمی خوانند،و هادیان راه و کشتیهاي
نجات در این دریاي متلاطم زندگی دنیا هستند،و بنا بر این یکی از مصداقهاي جلال و اکرام الهی محسوب می شوند،چه
اینکه خداوند به وسیله اولیائش مردم را مشمول نعمت هدایت می سازد.
-4 بعضی نقل کرده اند که نخستین بخشی از قرآن مجید که در مکه بر قریش آشکار خوانده شد آیات آغاز همین ***
اللّ بن مسعود" می گوید:یاران رسول خدا ص جمع شدند و گفتند تا کنون قریش از قرآن هیچ
􀀀
سوره"الرحمن"بود،"عبد ه
نشنیده اند،در میان ما کیست که قرآن را آشکارا بر آنها بخواند،من گفتم آن کس منم!گفتند:ما می ترسیم تو را آزار
دهند،بهتر این است که کسی این کار را بر عهده گیرد که قبیله نیرومندي داشته باشد تا از او دفاع کنند.
گفتم مرا به حال خود بگذارید خداوند مدافع من است.
روز دیگر"ابن مسعود"در وسط روز در کنار مقام ابراهیم قرار گرفت و در حالی که قریش در مجلس خود نشسته بودند
منُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ ...و هم چنان ادامه داد،قریش خاموش شدند 􀀀 منِ الرَّحِیمِ اَلرَّحْ 􀀀 اللّ الرَّحْ
􀀀
برخاست و با صداي بلند شروع کرد: بِسْمِ هِ
و گوش فرا دادند سپس گفتند:این مرد بی سر و پا چه می گوید؟! بعضی گفتند:او قسمتی از سخنانی را که محمد آورده است
تلاوت می کند،برخاستند و محکم بر صورت او کوبیدند،ولی او هم چنان به تلاوت سوره تا آنجا که خدا می خواست ادامه
داد.
سپس به سوي اصحاب پیامبر ص برگشت در حالی که آثار زخم بر صورتش نمایان بود،گفتند ما از همین بر تو می ترسیدیم!
ابن مسعود گفت:هرگز این دشمنان خدا در نظر من این اندازه کوچک
ص : 189
نبودند،اگر می خواهید فردا هم ادامه می دهم ابدا ترس ندارم،گفتند:نه،همین مقدار کافی است،آنچه را که آنها نمی خواستند
.( بر آنها خواندي ( 1
.( به همین دلیل"ابن مسعود"را نخستین کسی می شمرند که قرآن را در مکه آشکارا براي مشرکان خواند ( 2
***خداوندا!تو ذو الجلال و الاکرامی،به جلال و اکرامت سوگند که ما را از نعمتها و مواهب بهشتی محروم مگردان.
پروردگارا!دایره رحمتت بسیار گسترده است هر چند ما عملی که شایسته آن باشد انجام نداده ایم آنچه لایق مقام رحمانیت تو
است با ما رفتار کن.
بار الها!ما هیچیک از نعمتهاي تو را تکذیب نمی کنیم،و خود را همواره غرق احسان تو می دانیم،آنها را بر ما مستدام
دار!آمین یا رب العالمین.
1364 شمسی \10\ 1406 هجري قمري 29 \ 8\ج 1
ص : 190
. 1) "سیره ابن هشام"جلد 1 صفحه 336 -1
. 2) "اسد الغابه"جلد 3 صفحه 257 -2
56 ) سوره واقعه این سوره در مکه نازل شده